ج: من از این موضوع بی اطلاعم، ولی اجمالا میدانم که آیت الله بروجردی از شاه هم دل خوشی نداشت.
س: آیا از معاریف کسانی از آنها حمایت میکردند؟
ج: از معاریف به عنوان حمایت من یادم نیست، اما -از تندرویها که بگذریم - ما در دلمان از اینکه به شاه و به دولت و به نخست وزیر حمله میکردند خوشمان میآمد، بچه طلبه ها عموما از همین شعارها که میدادند استقبال میکردند، اینها جلسات سخنرانی تشکیل میدادند درسها را به هم میزدند، اینها میخواستند انقلاب را از حوزه شروع کنند؛ اما اینکه از معاریف کسی حامی اینها باشد من یادم نیست. البته آن زمان کسانی بودند که میخواستند من و آقای مطهری و آیت الله خمینی را در نظر آیت الله بروجردی به عنوان طرفداران و حمایت کنندگان مرحوم نواب جلوه دهند و به اصطلاح در ذهن آیت الله بروجردی برای ما پرونده سازی کنند؛ یکی از اینها یک وقت گفت: در آن جلسه که برای این منظور تشکیل شده بود من به آنها گفتم فلانی را استثنا کنید برای اینکه آقای بروجردی به فلانی از باب اینکه مقرر درسهایش است علاقه مند است و این حرف را نسبت به او باور نمی کند، او را کنار بگذارید تا نسبت به آن دونفر دیگر قبول کند،و همین کار را هم کرده بودند مرا قلم زده بودند و به آقای بروجردی تفهیم کرده بودند که آن دونفر -آقای خمینی و آقای مطهری - حامی نواب هستند و طلبه ها را علیه شما تحریک میکنند، تا اینکه بالاخره فدائیان اسلام از قم رفتند تهران اطراف آیت الله کاشانی جمع شدند.
تفتین علیه امام خمینی و شهید مطهری نزد آیت الله بروجردی
تابستان آن سال آیت الله بروجردی رفتند و شنوه، من خدمت آقای بروجردی بودم یک روز آقایی آمد و به آقای بروجردی گفت: آقا اینها وقتی که رفتند تهران آیت الله کاشانی تشویقشان کرده و نفری پنجاه تومان هم به آنها داده،پنجاه تومان آن روز خیلی پول بود،در همین اثنا که حرف میزد آقای بروجردی گفت: "من نمی دانم چرا بعضی از عقلای قم از اینها حمایت میکردند" بعد رو کرد به حاج محمدحسین