بروجردی گفته درس را تعطیل کنید، در این مساله مانده بودم، بالاخره رفتم دیدم حاج محمدحسین میگوید آقای بروجردی دستور دادند که به فلانی یعنی آشیخ حسینعلی بگو دیگر درس منظومه نگوید و شاگردهای آقای طباطبایی را اسمهایشان را بنویسد تا شهریه آنان را قطع کنیم، من یک دفعه جا خوردم ! گفتم این چه حرفی است اصلا این کار مشکلی است، شاگردهای آقای طباطبایی را من چه میدانم چه کسانی هستند مگر اینکه من بروم آنجا وقتی ایشان درس میگویند دم در بایستم و یکی یکی اسم طلبه ها را بپرسم و بنویسم این خیلی چیز بدی است، بعد گفتم یک کاری بکن برویم خدمت آقای بروجردی ببینیم ایشان چه میگویند و منظورشان چیست ؟ راه را باز کرد و رفتیم خدمت آقای بروجردی، گفتم: آقا پیغام حضرتعالی را آقای حاج آقا محمد مقدس رساندند، این چیزی که شما راجع به درس آقای طباطبایی فرمودید اولا من که شاگردهای ایشان را نمی شناسم و ثانیا این خیلی بد است، یادم هست آن وقت به مرحوم آیت الله بروجردی گفتم آقا از درسهای حوزه آن قسمت که در دانشگاهها و در دنیا یک مقدار روی آن حساب میکنند همین فلسفه است و این برای شما هم بد است، فردا میگویند آیت الله بروجردی فلسفه را تحریم کرده، این چیز خوبی نیست، بعد یک وقت دیدم آقای بروجردی فرمودند: "من هم میدانم، من خودم در اصفهان فلسفه خوانده ام ولی نمی دانید که از مشهد چقدر به ما فشار میآورند!" -بعد معلوم شد که طرفداران آیت الله حاج میرزا مهدی اصفهانی و شاگردهای ایشان روی آیت الله بروجردی برای درسهای فلسفه فشار میآورده اند- بعد فرمودند: "از طرف دیگر بعضیها مسائل فلسفه را درک نمی کنند، فکرشان منحرف میشود، من در اصفهان که بودم یک طلبه ای از درس فلسفه آخوند کاشی که آمد گفت من الان یک تکه خدا هستم برای اینکه حقیقت وجود یکی است، من هم که وجود دارم و... کسانی که نمی فهمند آن وقت نتیجه برعکس میدهد؛ فلسفه باشد اما برای یک افراد خاصی دریک جای مخصوصی، این جور عمومی نباشد که چهارصد پانصد نفر پای یک درس بریزند، این درست نیست مخصوصا منظومه و اسفار، بخصوص اسفار که وقتی مرحوم صدر المتالهین در اسفار میرسد به حرفهای صوفیه و عرفا آن وقت اینجا کشش میدهد، اینها را خیلی افراد درک نمی کنند و عوضی میفهمند". من از فرمایشات ایشان فهمیدم که آقای بروجردی با اصل فلسفه گفتن مخالف نیست،گفتم