ایشان فرمودند: تعمق در اصول این خاصیت را دارد برای اینکه مسائل فلسفه ربطی به فقه ندارد، مثل اینکه تعمق در مسائل ریاضی لطمه ای به فقه نمی زند، اما چون اصول به فقه مربوط میشود اگر کسی خیلی در این مقدمات بماند و مرتب تشکیک کند ذوق عرفی او از بین میرود، و آن گونه که " محمدبن مسلم " و "زراره " از روایات مطلبی را میفهمیدند انسان نمی فهمد؛ و حرف ایشان هم حرف بی راهی نیست. مسلما " شیخ طوسی " و " محقق " از بزرگان فقه ما هستند ولی این اصول به این گستردگی در آن زمان نبوده است.
پس اجمالا اصول لازم است ولی بسیاری از مباحث آن ارتکازی و عرفی است که فقط باید به آنها اشاره بشود، باید اصول را جمع و جور و تهذیب کرد، مرحوم حاج شیخ محمدحسین اصفهانی هم نظرشان این بوده که باید اصول تهذیب بشود، گو یا چیزهایی هم در این زمینه نوشته بودند، به هرحال اگر افراد یا گروهی این کار را به عهده بگیرند و مسائل غیر مفید را صرفا به عنوان یک تاریخچه یادآوری کنند و به آن نپردازند و مسائل مورد نیاز را دسته بندی کنند کار خوبی است، مثل " مباحث اماء و عبید " در فقه که صرفا به عنوان یک مبحث تاریخی باید به آن توجه کرد و لزومی ندارد در زمان ما بابها و مباحثی به این عنوان در فقه عمومی گشوده شود. مثلا باب " تعادل و تراجیح " در فقه خیلی کاربرد دارد ولی کمتر به آن توجه میشود و خیلی ها این مبحث را چون اواخر مباحث اصول واقع شده است اصلا نمی خوانند. مرحوم حاج آقا رضا صدر میگفت: مرحوم حاج آقا ضیاء عراقی گفته بوده ما در اصفهان با حاج میرزا محمد صادق خاتون آبادی رفیق بودیم، بعد ایشان رفتند نجف و بعد من هم رفتم نجف با ایشان صحبت کردم او گفت من میروم درس حاج میرزا حبیب الله رشتی، من هم رفتم وقتی به درس ایشان رفتیم ایشان گفتند: قال العضدی -در آن زمان کتاب اصولی بوده است مال عضدی - یک مطلب از عضدی نقل کرد و بعد گفت: فیه اولا و ثانیا و ثالثا و رابعا و ده تا اشکال به حرف ایشان کرد، بعد فردا به درس ایشان رفتیم باز همین حرف عضدی رانقل کرد و ده تا اشکال دیگر به او کرد روز سوم باز به همین ترتیب... خوب حالا عضدی که یکی از اصولیین عامه است یک حرفی را زده حالا در سه روز سی تا اشکال به حرف او مطرح میشود، آقای حاج آقا ضیاء میگوید من به رفیقم گفتم این درس برای ما ثمری ندارد، بعد رفتم درس مرحوم آخوند خراسانی