این مساله را از درسهای ایشان نوشته بودم، تا اینکه تابستان شد و بعدش هم ماه رمضان و حدود چهار ماه بین درس فاصله افتاد، ایشان پس از شروع درسها از بس به این مساله عنایت داشت و فتوای ایشان خلاف مشهور بود پس از شروع شدن درس گفتند فردا یک مساله ای که خیلی مهم است یعنی مساله "خروج الی ما دون المسافه " را میخواهم مطرح کنم آقایان مطالعه کنند، بعد از درس من به ایشان گفتم این مساله را که شما فرمودید، گفتند نه، شاید اشاره کردیم -البته گاهی اشاره هم میکردند،گفتم آقا شما فرموده اید من هم نوشته ام، گفتند گمان نمی کنم، گفتم آقا من نوشته ام، فرمودند که خوب بیاور ببینم، من هم نوشته را خدمت ایشان بردم، تند و قلم خورده و شکسته نوشته بودم با این حال همان دفتر را بردم دادم به ایشان، شیوه نوشتن من این گونه بود که حرف استاد را مینوشتم و خودم اگر اشکال داشتم زیر آن خط میکشیدم و مینوشتم، فردای آن روز اتفاقا من دیر آمدم درس، قبل از درس ایشان میرفتیم درس اسفار آیت الله خمینی، بعد از درس با خود آقای خمینی میآمدیم درس آقای بروجردی، آقای خمینی گاهی درس را طول میداد یا آقای بروجردی زودتر میآمد و لذا گاهی دیر به درس آقای بروجردی میرسیدیم، بعد که آمدیم دیدم طلبه ها میگویند امروز نبودی آقای بروجردی برای تو خیلی معرکه کرد که: "این آقای آشیخ حسینعلی مطلب را خوب نوشته، قاعده نوشتن را خوب رعایت میکند، خط افقی کشیده مطالب ما را با مطالب خودش مخلوط نکرده "، بالاخره از نوشته من خیلی تعریف کرده بود و گفته بود پس ما این مساله را گفته ایم، ایشان هم نوشته حالا برویم مساله بعد، بعدا ایشان 250 تومان روی دفتر من گذاشته بود و برای من فرستاد، آن روز 250 تومان خیلی بود؛ منظور اینکه آقای بروجردی این جور تشویقها را داشت، نسبت به دیگران هم که درس مینوشتند به همین شکل تشویق میکرد.
خود ایشان میگفتند که من در سن بیست و پنج سالگی نکاتی را از درس خارج ریاض و قوانین که در اصفهان درس میگفتم یادداشت کرده ام که حالا از آنها استفاده میکنم، و این حرف درستی است چون انسان وقتی که جوان است ذهنش جوال است و اگر مطالبی را که به ذهنش میآید یادداشت کند در سنین بعد میتواند از آنها استفاده کند.