صفحه ۱۰۹

این مساله را از درسهای ایشان نوشته بودم، تا اینکه تابستان شد و بعدش هم ماه رمضان و حدود چهار ماه بین درس فاصله افتاد، ایشان پس از شروع درسها از بس به این مساله عنایت داشت و فتوای ایشان خلاف مشهور بود پس از شروع شدن درس گفتند فردا یک مساله ای که خیلی مهم است یعنی مساله "خروج الی ما دون المسافه " را می‎خواهم مطرح کنم آقایان مطالعه کنند، بعد از درس من به ایشان گفتم این مساله را که شما فرمودید، گفتند نه، شاید اشاره کردیم -البته گاهی اشاره هم می‎کردند،گفتم آقا شما فرموده اید من هم نوشته ام، گفتند گمان نمی کنم، گفتم آقا من نوشته ام، فرمودند که خوب بیاور ببینم، من هم نوشته را خدمت ایشان بردم، تند و قلم خورده و شکسته نوشته بودم با این حال همان دفتر را بردم دادم به ایشان، شیوه نوشتن من این گونه بود که حرف استاد را می‎نوشتم و خودم اگر اشکال داشتم زیر آن خط می‎کشیدم و می‎نوشتم، فردای آن روز اتفاقا من دیر آمدم درس، قبل از درس ایشان می‎رفتیم درس اسفار آیت الله خمینی، بعد از درس با خود آقای خمینی می‎آمدیم درس آقای بروجردی، آقای خمینی گاهی درس را طول می‎داد یا آقای بروجردی زودتر می‎آمد و لذا گاهی دیر به درس آقای بروجردی می‎رسیدیم، بعد که آمدیم دیدم طلبه ها می‎گویند امروز نبودی آقای بروجردی برای تو خیلی معرکه کرد که: "این آقای آشیخ حسینعلی مطلب را خوب نوشته، قاعده نوشتن را خوب رعایت می‎کند، خط افقی کشیده مطالب ما را با مطالب خودش مخلوط نکرده "، بالاخره از نوشته من خیلی تعریف کرده بود و گفته بود پس ما این مساله را گفته ایم، ایشان هم نوشته حالا برویم مساله بعد، بعدا ایشان 250 تومان روی دفتر من گذاشته بود و برای من فرستاد، آن روز 250 تومان خیلی بود؛ منظور اینکه آقای بروجردی این جور تشویقها را داشت، نسبت به دیگران هم که درس می‎نوشتند به همین شکل تشویق می‎کرد.

خود ایشان می‎گفتند که من در سن بیست و پنج سالگی نکاتی را از درس خارج ریاض و قوانین که در اصفهان درس می‎گفتم یادداشت کرده ام که حالا از آنها استفاده می‎کنم، و این حرف درستی است چون انسان وقتی که جوان است ذهنش جوال است و اگر مطالبی را که به ذهنش می‎آید یادداشت کند در سنین بعد می‎تواند از آنها استفاده کند.

ناوبری کتاب