صفحه ۱۰۳

من در کاشان و ایشان در یزد و من مایوس بودم از اینکه ایشان را ببینم، تا اینکه تصادفا شبی دیر وقت کسی درب خانه ما را زد و من خودم در را باز کردم دیدم سید محترمی است، گفتند اجازه می‎فرمایید وارد شوم، گفتم بفرمایید؛ پس از ورود گفتند از یزد عازم تهران بودیم ماشین ما در اینجا خراب شد،رفقا در گاراژ ماندند من هم سراغ منزل عالم محل را گرفتم منزل شما را نشان دادند، گفتم جنابعالی ؟ گفتند میر سید علی یزدی هستم. پس از تعارفات معمول سخن مرحوم آقای عراقی را نقل کردم و با ایشان بحث مفصلی به راه انداختم و انصافا ایشان را خیلی قوی یافتم. مرحوم آقای یثربی همه سیاستها و حوادث جهان را مستند به انگلیسیها می‎دانستند و کوچکترین حادثه را نیز به آنها نسبت می‎دادند، ایشان می‎فرمودند در زمان توده بازیهای ایران، دکتر یزدی معروف که از سران حزب توده بود برای تبلیغ به کاشان آمده بود و چون پسر خاله من بود سری هم به خانه من زد، من به او گفتم: خدا لعنت کند انگلیسیها را که این توده بازیها را راه انداخته اند، او گفت مارا که به شوروی نسبت می‎دهند، گفتم همه این بازیها مربوط به انگلیس است، تو هم انگلیسی هستی.

ناوبری کتاب