(آن گاه حضرت، خطاب به عمر كرده و فرمودند: اي پسر صهاك ! به خدا قسم اگر چنانچه عهدي ازجانب رسول خدا(ص)وجود نداشت (و دستور نداشتم كه ساكت باشم) و دستوري از جانب خدا جلوتر نبود، همانا ميدانستي كداميك از ما از حيث يار و ياور ضعيف تريم و عدد كداميك از ما كمتر است؛ آن گاه حضرت به منزل خود رفتند.)
حضرت علي (ع) ميدانستند كه همه اين بازيها را عمر درست كرده و اصلا عمر بود كه به ابوبكر پيشنهاد كرد تا خالد را فرا خواند و نقشه ترور را طرح كنند؛ لذا گريبان عمر را گرفته و او را مورد عتاب خويش قرار دادند مرحوم علامه مجلسي در جلد 8 بحارالانوار، صفحه 96 (چاپ قديم) نقل ميكند: ابن ابي الحديد از يكي از علماي اهل سنت به نام "نقيب" پرسيد: چه شد كه علي با آن همه دشمنيها و كينه ها كه با او داشتند، چندين سال از خطر ترور و توطئه سالم ماند و توانست در خانه خود زندگي نمايد؟ "نقيب" در جواب گفت: "علت اين بود كه علي (ع) پس از اين كه قدرت به دست آن جماعت افتاد، به كلي از فكر سياست و قدرت بيرون رفت و دائما مشغول عبادت و نماز و جمع آوري و تنظيم قرآن كريم بود، و احيانا در بعضي امور با متوليان امر نيز هماهنگي مينمود، از اين رو متوليان امر كه خطري را از ناحيه او نمي ديدند، او را به حال خود رها نمودند، وگرنه علي (ع) را ترور كرده بودند..." .