صفحه ۴۲۷

(فاجتمع الناس علیه، فقال عمر: یقتله و رب الکعبة )

(مردم همه دور او جمع شدند، پس عمر [از روی ترس و واهمه ] گفت: به خدای کعبه علی او را می‎کشد.)

(فقال الناس: یا أباالحسن ! الله الله بحق صاحب القبر؛ فخلی عنه )

(پس مردم خطاب به امیرالمؤمنین (ع) گفتند: ای اباالحسن ! خدا را، خدا را، به حق صاحب این قبر [او را نکش و رها کن ]؛ پس حضرت دست از خالد برداشت.)

تهدید شدن عمر توسط حضرت علی (ع)

(ثم التفت الی عمر، فأخذ بتلابیبه )
(سپس حضرت رو به عمر کرده و گریبان او را گرفتند.)

"تلابیب" جمع "تلبیب" است، یعنی: قسمتی از لباس که نزدیک موضع گردن قرار می‎گیرد و مقصود یقه است. (و قال: یابن صهاک ! و الله لولا عهد من رسول الله (ص)، و کتاب من الله سبق، لعلمت أینا أضعف ناصرا و أقل عددا و دخل منزله )

(و فرمودند: ای پسر صهاک ! به خدا قسم اگر چنانچه عهدی از جانب رسول خدا(ص) وجود نداشت [و دستور نداشتم که ساکت باشم ] و دستوری از جانب خدا جلوتر نبود، همانا می‎دانستی کدام یک از ما از حیث یار و یاور ضعیف تریم و عدد کدام یک از ما کمتر است. آنگاه حضرت به منزل خود رفتند.)

ناوبری کتاب