صفحه ۴۰۷

(فسکت أبوبکر)
(پس ابوبکر ساکت شد.)
(فقال عمر: یا علی ! دعنا من کلامک ، فانا لا نقوی علی حجتک ! فان أتیت بشهود عدول و الا فهو فئ للمسلمین لاحق لک و لا لفاطمة فیه !)

(در این لحظه عمر گفت: ای علی ! این حرفها را رها کن، ما با تو نمی توانیم بحث کنیم ! اگر گواهان عادلی آوردی [پس فدک از آن فاطمه (س) است ] و الا متعلق به مسلمانان است و نه برای تو و نه برای فاطمه حقی در آن نمی باشد!)

عمر وقتی دید که نمی تواند با حضرت علی (ع) بحث کند و به اصطلاح در بحث منطقی مغلوب آن حضرت می‎شود، باز همان حرف گذشته اش را تکرار کرد و از روی زور و قلدری گفت: ما از این حرفها

ناوبری کتاب