تندی حضرت به خاطر این مصلحت بوده است؛ زیرا یک وقت انسان میخواهد عظمت یک مطلبی را به کسی برساند، او را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد، در حالی که مقصودش تندی به آن شخص نیست. این مسأله در گفتگوها معمول است؛ مثلا فرض کنید: پادشاه یا حاکم یک مملکت وقتی مشاهده میکند (مثلا) بازرگانان و تجار کشور، یک کار خلافی را مرتکب شده اند، برای این که اهمیت کار خلاف آنان را بفهماند، وزیر بازرگانی را مورد عتاب قرار میدهد؛ با این که میداند وزیر بازرگانی تقصیر ندارد، ولی میخواهد با این خطاب و عتاب خود اهمیت و عظمت کار زشت آنها را مجسم کند.
از باب نمونه وقتی حضرت موسی (ع) از کوه طور بازگشت و مشاهده کرد که بنی اسرائیل گوساله پرست شده اند، در اینجا برادرش هارون (ع) را مورد عتاب قرار داده و توبیخ کرد؛ ریشش را گرفت و گفت: چه کردی ؟ هارون جواب داد: (یابن أم لا تأخذ بلحیتی و لا برأسی انی خشیت أن تقول فرقت بین بنی اسرائیل و لم ترقب قولی...) سوره طه (20)، آیه 94. "ای پسر مادرم ! ریش و سر مرا نگیر، من ترسیدم بگویی چرا بین بنی اسرائیل اختلاف انداختی و سخن مرا اهمیت ندادی." حضرت موسی (ع) میداند که هارون (ع) تقصیری ندارد، ولی میخواهد زشتی کار بنی اسرائیل را مجسم کرده و اهمیت این مسأله را برساند، و لذا در ظاهر با برادرش دعوا میکند.
در اینجا هم حضرت فاطمه (س) میخواستند عظمت ظلم اینها را منعکس کنند و لذا با این لحن صحبت میکنند تا به این وسیله به مردم