صفحه ۳۲۴

تندی حضرت به خاطر این مصلحت بوده است؛ زیرا یک وقت انسان می‎خواهد عظمت یک مطلبی را به کسی برساند، او را مورد خطاب و عتاب قرار می‎دهد، در حالی که مقصودش تندی به آن شخص نیست. این مسأله در گفتگوها معمول است؛ مثلا فرض کنید: پادشاه یا حاکم یک مملکت وقتی مشاهده می‎کند (مثلا) بازرگانان و تجار کشور، یک کار خلافی را مرتکب شده اند، برای این که اهمیت کار خلاف آنان را بفهماند، وزیر بازرگانی را مورد عتاب قرار می‎دهد؛ با این که می‎داند وزیر بازرگانی تقصیر ندارد، ولی می‎خواهد با این خطاب و عتاب خود اهمیت و عظمت کار زشت آنها را مجسم کند.

از باب نمونه وقتی حضرت موسی (ع) از کوه طور بازگشت و مشاهده کرد که بنی اسرائیل گوساله پرست شده اند، در اینجا برادرش هارون (ع) را مورد عتاب قرار داده و توبیخ کرد؛ ریشش را گرفت و گفت: چه کردی ؟ هارون جواب داد: (یابن أم لا تأخذ بلحیتی و لا برأسی انی خشیت أن تقول فرقت بین بنی اسرائیل و لم ترقب قولی...) سوره طه (20)، آیه 94. "ای پسر مادرم ! ریش و سر مرا نگیر، من ترسیدم بگویی چرا بین بنی اسرائیل اختلاف انداختی و سخن مرا اهمیت ندادی." حضرت موسی (ع) می‎داند که هارون (ع) تقصیری ندارد، ولی می‎خواهد زشتی کار بنی اسرائیل را مجسم کرده و اهمیت این مسأله را برساند، و لذا در ظاهر با برادرش دعوا می‎کند.

در اینجا هم حضرت فاطمه (س) می‎خواستند عظمت ظلم اینها را منعکس کنند و لذا با این لحن صحبت می‎کنند تا به این وسیله به مردم

ناوبری کتاب