صفحه ۲۷۵

مورخان نوشته اند که در ابتدا پنج نفر در سقیفه با ابوبکر بیعت کردند: عمر، ابوعبیده جراح، اسید بن حضیر، بشیر بن سعد و سالم؛أحکام السلطانیة، ماوردی، ص 7. و پس از آن عده ای از انصار حاضر در سقیفه به دلیل رقابت های قبیله ای و تعصبات قومی با ابوبکر بیعت کردند، و به دنبال آن بود که راه افتادند و با تبلیغ و تهدید و تطمیع از بقیه مردم بیعت گرفتند و بعد هم گفتند: مردم خلیفه را انتخاب کرده اند! این به نظر ابوبکر اسمش اجماع است ! حالا وقتی از اهل سنت می‎پرسیم که دلیل بر خلافت ابوبکر چیست ؟ می‎گویند: "اجماع مسلمین"! می‎گوییم: این اجماع که پنج نفر بیشتر نبودند! می‎گویند: "اقل جمع سه تاست، سه نفر هم که باشند کافی است و آن اجماع است."

"لم أنفرد به وحدی، و لم أستبد بما کان الرأی عندی": (من به تنهایی این کار را نکرده، و مستبدانه به رأی خود عمل نکرده ام.)

آنگاه ابوبکر با زرنگی خاصی می‎گوید:

"و هذه حالی و مالی، هی لک و بین یدیک": (این است حال من و این مال من، که پیشکش شما و در اختیار شماست.)

"لا نزوی عنک و لا ندخر دونک": (این مال را از شما دریغ نمی داریم و برای غیر تو ذخیره نمی کنیم.)

"و أنت سیدة أمة أبیک والشجرة الطیبة لبنیک": (و تو سرور امت پدرت هستی و شجره طیبه [درخت پاک ] فرزندانت می‎باشی.)

ناوبری کتاب