صفحه ۲۳

"أنا وضعت فی الصغر بکلاکل العرب و کسرت نواجم قرون ربیعة و مضر"نهج البلاغة، خطبه 192 (معروف به خطبه قاصعة).

"من در دوران جوانی، بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخهای بلند قبیله های ربیعه و مضر را درهم شکستم."

پس از مرگ پیامبر(ص) عرصه دوگانگی ظهور پیدا کرد، به تعبیر سلیمان کتانی: یکی اسلام مستسلمین [آنان که اسلام را از خلال مصالح شخصی خود دیده و قبول کرده اند] و دیگری اسلام مقتنعین [کسانی که حق را از دریچه حق پذیرفته بودند].سلیمان کتانی، فاطمه زهرا زهی در نیام، ترجمه جعفر طباطبایی، چاپ دوم، ص 96.

گروه اول در مرکز پیشوایی و برنامه های اصلی قرار گرفت و پیام اسلام و انقلاب و وصایای پیامبر را نادیده انگاشت و در مقام انتقامجویی از گروه دوم برآمد. در این رهگذر، عناصر ارتجاع [کسانی که درصدد بودند جزیرة العرب را به روزگار جاهلیت باز گردانند] دست در دست عناصر نفاق گذاشته و به دنبال حذف عناصر راستین اسلام که در رأس آنان علی (ع) بود برآمدند، و کنار گذاشتن علی (ع) یعنی نابود ساختن تمام ارزشهایی که از آدم شروع شده و در رهگذر تاریخ از ابراهیم و موسی و عیسی گذشته و به دست پیامبر خاتم رسیده است؛ و به جای آن باز گرداندن ارزشهای اشرافی جاهلی که برآمده از نژاد و خاک و خون است.

و اینک فاطمه نظاره گر نابودی تمام ارزشهایی است که شوهرش برای حفظ آن شمشیرها کشیده و خونها ریخته است؛ و محمد6 می‎داند اولین کسی که قربانی تیغ دو لبه نفاق و ارتجاع خواهد شد دخترش فاطمه است؛ زیرا او به عنوان "کوثر" الهی و وارث همه مفاخر ابراهیمی در برابر این ارتجاع خواهد ایستاد. و پیامبر در زمان حیاتش مخصوصا در سالهای آخر عمرش، فاطمه را چنان تقدیس کرده که بر دستش بوسه می‎زند، تا در جامعه ای که راه علاج ننگ دختر داشتن را تنها زنده به گور کردنش می‎دانستند ارج و ارزش زن را در جای خود نشاند و نیز تمامی حرکات و موضعگیریهای

ناوبری کتاب