صفحه ۲۱

دخترم ! جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من می‎خواند و امسال آن را دو بار خوانده است.

- پدر! معنای این چیست ؟

- می‎دانم امسال آخرین سال زندگی من است.

فاطمه ای که به تعبیر نویسنده لبنانی معاصر، سلیمان کتانی، در پناه دو سایه زندگی کرده، پدر و همسرش، و دو امام را در دامن خود پرورانده، حسن و حسین، و پدر را با دو گونه محبت دختری و مادری دوست داشته است، این بار رمز دوبار قرآن خواندن جبرئیل را بر پدرش می‎شنود و نیک می‎داند که پس از مرگ پدر چه رنگ ها و صحنه ها در اجتماع پدید خواهد گشت، یعنی نمایان گشتن دوگونه اسلام در برابر یکدیگر.

دخت پیامبر نیک می‎داند کسانی در زمان پدرش به اسلام گرویدند که هیچ اعتقادی به این آیین نداشته و تنها به خاطر ترس و یا حفظ منافع آینده خود به آن گرویدند؛ و از سویی شوهرش علی در جنگ های با کفار و مشرکان، بزرگان قریش را به خاک هلاکت افکنده و پهلوانان نامی عرب را به تسلیم آورده است. صاعقه این حقدها و کینه توزیها پس از مرگ پیامبر بر سر علی (ع) فرو خواهد ریخت، و این حقیقتی است که در تمام انقلابها رخ می‎دهد.

آنانی که به خاطر حفظ منافع خویش به انقلاب می‎پیوندند و هیچ اعتقادی به آن ندارند، در کمین نشسته تا روزی عقده های خود را بر سر انقلابیون واقعی فرو بریزند و آنان را چون علی (ع) با انواع تهمت ها به انزوا بکشانند و خود متولی انقلاب گردند، و این سنت سیاه تاریخ است. فاطمه زهرا(س) آینده را خوب درک می‎کرد و اسلام آوران دروغین را با چشم تیزبین خود مشاهده می‎کرد و می‎دید این خونهایی که در زمان پدرش ریخته شد انتقامش را از علی (ع) خواهند گرفت.

ابن ابی الحدید تحلیل زیبایی دارد؛ می‎گوید: نه تنها خونهایی که به دست علی (ع) ریخته شد بلکه هر خونی که با شمشیر دیگران در راه اسلام ریخته شد انتقامش را تنها از

ناوبری کتاب