دخترم ! جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من میخواند و امسال آن را دو بار خوانده است.
- پدر! معنای این چیست ؟
- میدانم امسال آخرین سال زندگی من است.
فاطمه ای که به تعبیر نویسنده لبنانی معاصر، سلیمان کتانی، در پناه دو سایه زندگی کرده، پدر و همسرش، و دو امام را در دامن خود پرورانده، حسن و حسین، و پدر را با دو گونه محبت دختری و مادری دوست داشته است، این بار رمز دوبار قرآن خواندن جبرئیل را بر پدرش میشنود و نیک میداند که پس از مرگ پدر چه رنگ ها و صحنه ها در اجتماع پدید خواهد گشت، یعنی نمایان گشتن دوگونه اسلام در برابر یکدیگر.
دخت پیامبر نیک میداند کسانی در زمان پدرش به اسلام گرویدند که هیچ اعتقادی به این آیین نداشته و تنها به خاطر ترس و یا حفظ منافع آینده خود به آن گرویدند؛ و از سویی شوهرش علی در جنگ های با کفار و مشرکان، بزرگان قریش را به خاک هلاکت افکنده و پهلوانان نامی عرب را به تسلیم آورده است. صاعقه این حقدها و کینه توزیها پس از مرگ پیامبر بر سر علی (ع) فرو خواهد ریخت، و این حقیقتی است که در تمام انقلابها رخ میدهد.
آنانی که به خاطر حفظ منافع خویش به انقلاب میپیوندند و هیچ اعتقادی به آن ندارند، در کمین نشسته تا روزی عقده های خود را بر سر انقلابیون واقعی فرو بریزند و آنان را چون علی (ع) با انواع تهمت ها به انزوا بکشانند و خود متولی انقلاب گردند، و این سنت سیاه تاریخ است. فاطمه زهرا(س) آینده را خوب درک میکرد و اسلام آوران دروغین را با چشم تیزبین خود مشاهده میکرد و میدید این خونهایی که در زمان پدرش ریخته شد انتقامش را از علی (ع) خواهند گرفت.
ابن ابی الحدید تحلیل زیبایی دارد؛ میگوید: نه تنها خونهایی که به دست علی (ع) ریخته شد بلکه هر خونی که با شمشیر دیگران در راه اسلام ریخته شد انتقامش را تنها از