صفحه ۶۰

به زودی عاقبت کار خویش را خواهند دانست.

انگلیسیهای مکار!

عده ای از سیاستمدارها همیشه ظاهر امر را رعایت می‎کنند، ولی از پشت سر ضربه خود را می‎زنند. می‎گفتند: انگلیسیها وقتی می‎شنیدند افرادی به آنها فحش می‎دهند، می‎خندیدند و حتی گاهی اوقات پول هم می‎دادند که بعضی روزنامه ها به آنها فحش بدهند، می‎گفتند خوب، چند تا فحش اینها می‎دهند و دیگر کاری به ما ندارند، ما نفت را می‎خواهیم ببریم، بگذار دلشان خوش باشد و چهار تا فحش هم به ما بدهند؛ سیاستمدارها این گونه هستند.

دیگر منظومه نگو!

درس منظومه اینجانب خیلی شلوغ می‎شد، یکی از شبستانهای مسجد امام پر می‎شد در حدود چهارصد نفر بودند آن وقت چهارصد نفر خیلی بود، من نشسته روی زمین درس می‎گفتم و مجبور بودم خیلی بلند صحبت کنم که صدا به همه برسد منبر و بلندگو نبود، برای من در آن موقع منظومه گفتن خیلی روان شده بود، یعنی وقتی که می‎خواستم بروم درس به دو دقیقه از بالا تا پایین صفحه را یک نگاه می‎کردم و می‎رفتم، همه مطلب را از خارج می‎گفتم حافظه من آن زمان خیلی قوی بود، من بر اساس شیوه مرحوم امام درس می‎گفتم، عبارت خوانی هفت هشت دقیقه بیشتر طول نمی کشید، مرحوم علامه

ناوبری کتاب