به زودی عاقبت کار خویش را خواهند دانست.
انگلیسیهای مکار!
عده ای از سیاستمدارها همیشه ظاهر امر را رعایت میکنند، ولی از پشت سر ضربه خود را میزنند. میگفتند: انگلیسیها وقتی میشنیدند افرادی به آنها فحش میدهند، میخندیدند و حتی گاهی اوقات پول هم میدادند که بعضی روزنامه ها به آنها فحش بدهند، میگفتند خوب، چند تا فحش اینها میدهند و دیگر کاری به ما ندارند، ما نفت را میخواهیم ببریم، بگذار دلشان خوش باشد و چهار تا فحش هم به ما بدهند؛ سیاستمدارها این گونه هستند.
دیگر منظومه نگو!
درس منظومه اینجانب خیلی شلوغ میشد، یکی از شبستانهای مسجد امام پر میشد در حدود چهارصد نفر بودند آن وقت چهارصد نفر خیلی بود، من نشسته روی زمین درس میگفتم و مجبور بودم خیلی بلند صحبت کنم که صدا به همه برسد منبر و بلندگو نبود، برای من در آن موقع منظومه گفتن خیلی روان شده بود، یعنی وقتی که میخواستم بروم درس به دو دقیقه از بالا تا پایین صفحه را یک نگاه میکردم و میرفتم، همه مطلب را از خارج میگفتم حافظه من آن زمان خیلی قوی بود، من بر اساس شیوه مرحوم امام درس میگفتم، عبارت خوانی هفت هشت دقیقه بیشتر طول نمی کشید، مرحوم علامه