آقای پورنمازی هم آنجا بود، گفت: خوب من اینها را بر میدارم، گفتم: پس به اسم من نباید برداری، من احتیاجی به اینها ندارم؛ بالاخره آقای پورنمازی آنها را برداشت. اتفاقا بعد از یک مدتی از شهربانی آمده بودند به خانه مرحوم پورنمازی که آن رساله ها را که پیش تو بود چه کردی ؟ گفته بود: آنها را ساواک به من داده، گفته بودند: الان ما را فرستاده اند که آنها را ببریم !، بعد یک رسید به او داده و رساله ها را گرفته و برده بودند.
گفتگوی عیسی (ع) با پیرزنی بی دندان !
روایتی در شرح نهج البلاغه خوئی آمده است: "روی أن عیسی (ع) کوشف بالدنیا فرآها فی صورة عجوزة هتماء، علیها من کل زینة، فقال لهاکم تزوجت ؟ قال: لا أحصیهم، قال: فکلهم مات عنک أو طلقوک ؟ قال: بل کلهم قتلت، قال عیسی (ع): بؤسا لازواجک الباقین کیف لایعتبرون بأزواجک الماضین ! کیف أهلکتهم واحدا واحدا و لایکونون منک علی حذر"منهاج البراعة، ج 4، ص 58. روایت شده است که دنیا برای حضرت عیسی در قیافه پیرزن بی دندانی ظاهر شد که خودش را به انواع زینتها آرایش کرده بود، حضرت عیسی فرمود: تاکنون چند شوهر کرده ای ؟ گفت: نمی توانم شماره کنم، حضرت عیسی فرمود: شوهرهای تو مردند یا این که تو را طلاق دادند؟ گفت: همه آنها را کشته ام، حضرت عیسی فرمود: