داده شود، یا اختلاف نظر پیدا کنند، این اختلاف نظرها معلول همان درصد ناچیز اشتباه فقیه در تشخیص حکم خداست، همان گونه که اختلاف نظر دکترها سبب نمی شود که افراد به آنان مراجعه نکنند و خودسرانه دارو مصرف کنند.از قدیم میگفتند: در طب و مهندسی همه افراد خودشان را مجتهد و صاحب نظر میدانند! شما ببینید موقع بیماری یا هنگامی که میخواهید ساختمانی بنا کنید همه اظهار نظر میکنند. فقه هم این طوری شده که هر کس بدون تسلط و احاطه بر قواعد و موازین و آیات و روایات و تاریخ نزول آنها و رجال حدیث اظهار نظر میکند! در صورتی که اگر ما بیاییم به حکم عقل و استحسانات ظنی خودمان خودسرانه به احکام عمل کنیم، این همان چیزی است که ائمه ما(ع) با آن قاطعانه مبارزه کردند و فرمودند: حکم خدا را با استحسانات و امور ظنی و با رأی (که مراد از رأی همین چیزهاست) نمی شود بیرون آورد، بلکه باید از قرآن و سنت بعد از بررسی، احکام خدا را به دست آورد.
جعفرابن محمد(ع) اینگونه است
نقل شده است: روزی مفضل یکی از یاران خاص امام صادق (ع) در مسجد پیامبر(ص) مشغول نماز بود، در همین اثنا دو نفر از مادیون وارد مسجد و مشغول به صحبت شدند، به گونه ای که او صحبتهای آنان را میشنید. آنان در ضمن صحبتهای خود به مبحث نبوت و پیامبراسلام پرداختند و ادعا کردند که پیامبر فردی نابغه بوده و قصد ایجاد تحول در جامعه خود را داشته است و با اینکه خود مذهب را قبول نداشته، بهترین راه تحول را مذهب دانسته و از این طریق عمل نموده است ! مفضل از این سخنان به خشم آمد و با تندی با آنان