و عدالت و اهداف الهی از خلقت انسان هدایت نمایند، و از ترویج بی بندوباری و فرهنگ های مبتذل و پخش فیلم های زننده و فسادانگیز پرهیز نمایند، و در مرحله بعد راضی نشوند جوانان ما در لابلای جنگ قدرت و کشمکش های سیاسی هضم شوند و استقلال فکری و روحی خود را از دست بدهند و یا به بهانه های واهی از عرصه خدمت به کشور و مردم حذف شوند.
سیلی سعیدی بازجو
سعیدی بازجو در زندان اوین برای بار آخر مرا بازجویی میکرد؛ البته شنیدم اسم اصلی او میرفخرایی بود، او یک مدت رئیس ساواک شیراز بود، آدم خیلی چاقی بود و دستهای بزرگی داشت، خیلی هم بددهن بود، این شخص وقتی داشت مرا بازجویی میکرد چندتا سیلی محکم توی گوش من زد، اولین سیلی را که زد یک صدای عجیبی در گوشم ایجاد شد، گفتم: آخ گوشم پاره شد! و او کلمه زشت و رکیکی را به کار برد، و همین سیلی سبب شد که پرده گوش چپم پاره شد و برای معالجه مدتی مرا بردند بیمارستان 501 ارتش و تا مدتها گرفتارش بودم، مرتب چرک میکرد و باید معالجه میکردم.
ناراحتی آن خوب شده ولی چند وقت پیش که آزمایش کردند فقط شصت هفتاد درصد شنوایی داشت، الان هم شنوایی گوش چپم کمتر از گوش راستم است.