صفحه ۳۵

و عدالت و اهداف الهی از خلقت انسان هدایت نمایند، و از ترویج بی بندوباری و فرهنگ های مبتذل و پخش فیلم های زننده و فسادانگیز پرهیز نمایند، و در مرحله بعد راضی نشوند جوانان ما در لابلای جنگ قدرت و کشمکش های سیاسی هضم شوند و استقلال فکری و روحی خود را از دست بدهند و یا به بهانه های واهی از عرصه خدمت به کشور و مردم حذف شوند.

سیلی سعیدی بازجو

سعیدی بازجو در زندان اوین برای بار آخر مرا بازجویی می‎کرد؛ البته شنیدم اسم اصلی او میرفخرایی بود، او یک مدت رئیس ساواک شیراز بود، آدم خیلی چاقی بود و دستهای بزرگی داشت، خیلی هم بددهن بود، این شخص وقتی داشت مرا بازجویی می‎کرد چندتا سیلی محکم توی گوش من زد، اولین سیلی را که زد یک صدای عجیبی در گوشم ایجاد شد، گفتم: آخ گوشم پاره شد! و او کلمه زشت و رکیکی را به کار برد، و همین سیلی سبب شد که پرده گوش چپم پاره شد و برای معالجه مدتی مرا بردند بیمارستان 501 ارتش و تا مدتها گرفتارش بودم، مرتب چرک می‎کرد و باید معالجه می‎کردم.

ناراحتی آن خوب شده ولی چند وقت پیش که آزمایش کردند فقط شصت هفتاد درصد شنوایی داشت، الان هم شنوایی گوش چپم کمتر از گوش راستم است.

ناوبری کتاب