جوارحش مییابد. شما حرارت را به واسطه قوه لامسه درک میکنید، شیرینی را به وسیله قوه ذائقه درک میکنید، خارج را درک میکنید، وجود خارجی را هم درک میکنید. ما نسبت به وجود خارجی شناسایی داریم، فقط علم نیست تا بدانیم که یک خارجی هست، بلکه خارج را مییابیم، همان طور که مثلا شما شیرینی را مییابی. شما یک وقت میگویید: من میدانم مکه وجود دارد، یک وقت میگویید: من مکه را یافته ام؛ یعنی مکه را رفته ام و دیده ام.
کتک و شکنجه در زندان
کتک و شکنجه در زندان رژیم شاه، یک چیز عادی بود، چنانکه همیشه بوده و هست، بهانه آن هم این بود که میخواستند از افراد حرف در بیاورند یا اینکه روحیه آنان را بشکنند، در قزل قلعه که بودم دفعه اول بیشتر سختگیریها و فشارها روحی بود، در سلول انفرادی نگه میداشتند و نمی گذاشتند با کسی تماس بگیریم، میدانستند من به چای علاقه دارم چای نمی دادند، در بازجویی گفتم: چرا چای ندادید؟ گفت: یادت هست آقای ربانی شیرازی در ماشین به شما گفت میرویم هتل ساقی، میخواهیم یادت نرود که اینجا هتل ساقی است ! محمد(شهیدمنتظری) را خیلی کتک زده بودند اما در آن بازداشت مرا فقط یک دفعه کتک زدند، اتفاقا تابستان بود با یک پیراهن بودم، شلاق که زده بودند این پیراهن خون آلود به پشتم چسبید. توهین خیلی میکردند حرفهای رکیک و بی ادبانه ای