صفحه ۲۸۰

جوارحش می‎یابد. شما حرارت را به واسطه قوه لامسه درک می‎کنید، شیرینی را به وسیله قوه ذائقه درک می‎کنید، خارج را درک می‎کنید، وجود خارجی را هم درک می‎کنید. ما نسبت به وجود خارجی شناسایی داریم، فقط علم نیست تا بدانیم که یک خارجی هست، بلکه خارج را می‎یابیم، همان طور که مثلا شما شیرینی را می‎یابی. شما یک وقت می‎گویید: من می‎دانم مکه وجود دارد، یک وقت می‎گویید: من مکه را یافته ام؛ یعنی مکه را رفته ام و دیده ام.

کتک و شکنجه در زندان

کتک و شکنجه در زندان رژیم شاه، یک چیز عادی بود، چنانکه همیشه بوده و هست، بهانه آن هم این بود که می‎خواستند از افراد حرف در بیاورند یا اینکه روحیه آنان را بشکنند، در قزل قلعه که بودم دفعه اول بیشتر سختگیریها و فشارها روحی بود، در سلول انفرادی نگه می‎داشتند و نمی گذاشتند با کسی تماس بگیریم، می‎دانستند من به چای علاقه دارم چای نمی دادند، در بازجویی گفتم: چرا چای ندادید؟ گفت: یادت هست آقای ربانی شیرازی در ماشین به شما گفت می‎رویم هتل ساقی، می‎خواهیم یادت نرود که اینجا هتل ساقی است ! محمد(شهیدمنتظری) را خیلی کتک زده بودند اما در آن بازداشت مرا فقط یک دفعه کتک زدند، اتفاقا تابستان بود با یک پیراهن بودم، شلاق که زده بودند این پیراهن خون آلود به پشتم چسبید. توهین خیلی می‎کردند حرفهای رکیک و بی ادبانه ای

ناوبری کتاب