صفحه ۲۵۰

هم در یک چنین موقعیتی بوده و بر اساس اسلام حرکت می‎کرده است و روی همین حساب هم می‎فرمایند: من خودم را برای اصلاح شما جهنمی نمی کنم.

شناخت جوهره انسان در زندان

به عقیده من در شرایطی مثل زمان شاه زندان یک کلاس بود، اگر کسی بخواهد ورزیده و پخته بشود جایش در زندان است. خیلی از افرادی را که انسان در زندان می‎تواند ببیند در بیرون دسترسی به آنها ندارد و امکان دیدن و گفتگو و همنشینی با آنها فراهم نیست، در زندان تبادل فکری می‎شود، انسان با روحیات مختلف برخورد می‎کند، با زندانیان سر و کله می‎زند، افراد جوهره خود را می‎شناسانند، یک کسی را که در بیرون خیلی ادعا دارد می‎آورند آنجا با دوتا تهدید و شلاق همه چیز را لو می‎دهد و بعضی بر عکس مثل فولاد آبدیده تر می‎شوند. زندان رعب را از انسان می‎گیرد، بخصوص در سلول که از جاهای دیگر بریده می‎شود و توجهش به انگیزه های درونی خود و به خدا بیشتر می‎گردد. الحمدلله روحیه ام جوری بود که اصلا از اینها ترسی نداشتم.

زبانت را حفظ کن !

به همه آقایان عرض می‎کنم که اگر شما مرید و علاقه مند به یک

ناوبری کتاب