در آنجا نماز میخواند، شکر خدا را به جای میآورد که بیت المال خالی شده است و بین افراد توزیع شده و چیزی ذخیره نمی کرد، و خطاب میکرد به درهم و دینار (طلا و نقره): "یا صفراء یا بیضاء غری غیری" یعنی ای زرد و ای سفید! غیر از من را گول بزن، من را نمی توانی فریب دهی !شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 22.
از آن چرخی که گرداند زن پیر...
معروف است که به پیرزنی گفتند: تو خدا را از کجا شناختی ؟ پیرزن چرخ ریسی میکرد، یکدفعه چرخ خود را رها کرد و گفت: این چرخ را تا من رها کردم از حرکت ایستاد و این چرخ بدون نیروی من حرکت ندارد، آن وقت این عالم باعظمت که میچرخد محرک نمی خواهد؟ و
نظامی شاعر هم میگوید:
و روایتی نیز به این مضمون معروف است: "علیکم بدین العجائز"بحارالانوار، ج 66، ص 135، چاپ بیروت. بر شما باد به دین پیرزنها.
سر علما را بند میکردند!
اشاعره میگفتند کلام خدا قدیم است و معتزله میگفتند کلام خدا حادث است. جنگها و کشتارها راجع به این مسأله شد و علمایی به زندانها افتادند. سیاستهای اموی و عباسی هم به این مسأله دامن