صفحه ۲۲۵

معمولا با بزرگان نمی شود انقلاب کرد

یادم هست مرحوم نواب در مدرسه فیضیه منبر رفت، سوره الهیکم التکاثر را خواند به قدری این منبر آتشین بود که هر کسی را تحریک می‎کرد - خدا رحمتش کند- از روی ایمان صحبت می‎کرد و سخنانش بسیار موثر بود. مرحوم آسید عبدالحسین واحدی هم طلبه بود، من در مدرسه دارالشفاء سه ماه با او هم حجره بودم، ایشان مرتب پیش مرحوم نواب می‎رفت و با او رابطه داشت، اینها واقعا از روی ایمان کار می‎کردند، اما جوری بود که بزرگان را نادیده می‎گرفتند. البته شاید هم بشود گفت معمولا با بزرگان نمی شود انقلاب کرد، انقلاب از طبقه پایین شروع می‎شود اینها هم با قطع نظر از بزرگان کار می‎کردند، به همین جهت قهرا بزرگان قم با آنها جور نبودند، البته شاید اجمالا بیت آقای صدر با آنان موافق بودند، قرائن تا اندازه ای این معنا را نشان می‎داد.

درس بخوانم مجتهد بشوم !

در اصفهان یک پیرمردی بود از اهالی سده به اصطلاح این زمان خمینی شهر، اسمش ملاعبدالرحمن بود خدا رحمتش کند حدود هشتاد و پنج سال داشت، می‎آمد پیش من درس صرف میر می‎خواند، به ایشان می‎گفتم: ملاعبدالرحمن، تو درس برای چه می‎خوانی ؟ می‎گفت:من باید درس بخوانم مجتهد بشوم !

ناوبری کتاب