ایران عزاداری به این گستردگی را کسی پیش بینی نمی کرد. در همه شهرها دسته جات راه افتاد، شعرا در عزای ایشان نوحه های سینه زنی و عزاداری میسرودند. من یادم هست از نجف آباد یک دسته دو سه هزار نفری به طرف قم راه افتاد، یک حسن آقا نساج داشتیم، ایشان این
شعر را میخواند و همه میخواندند:
در آن زمان افکار مارکسیستی کمونیستی در جامعه زیاد مطرح بود. شرکت مردم در این جلسات و برگزاری این عزاداری گسترده و اقبال مردم به روحانیت در واقع یک نوع تودهنی به تبلیغات مارکسیستی کمونیستی آن وقت بود. مردم میفهمیدند که آنها چیزی نیستند و جنبه های مذهبی خیلی در مردم نمود پیدا کرد. البته این تجلیل و ابراز تاسف و تاثر مردم از فوت مرحوم آیت الله بروجردی یک چیز طبیعی و خودجوش بود، این گونه نبود که تصنعی و ساختگی باشد، مردم بی اختیار راه میافتادند، دسته جات درست میکردند، به سر و سینه میزدند، گریه میکردند و مرثیه میخواندند. تقریبا چهل روز ایران ماتم داشت و در جاهای مختلف مراسم فاتحه برگزار میشد. بعضی افراد در آن زمان میگفتند فوت مرحوم آیت الله بروجردی در واقع چهل سال