صفحه ۱۵۷

و بحثمان هستیم اگر کسی آمد از ما مساله ای پرسید جواب می‎دهیم، نیامد هم بروند جای دیگر مساله شان را بپرسند، ما بیاییم راه بیفتیم بگوییم از ما مسائلتان را بپرسید؟ ما در سابق از روی مزاح می‎گفتیم: اگر در یک زمان دکترها زیاد بشوند آیا باید وسایلشان را در یک زنبیل بگذارند و راه بیفتند مانند دستفروشان که ایهاالناس ما کار دکتری می‎کنیم ؟! حالا ما راه بیفتیم بگوییم با مرجعیت کار دارید یا نه ؟! ما مشغول درس و بحثمان هستیم، کسی هم مساله پرسید جواب می‎دهیم، ما داعی نداریم که خودمان را در معرض این مسائل قرار بدهیم؛ منظور این است که این گونه کارها غیر از مسئولیت و گرفتاری و اینکه در روز قیامت انسان باید جواب بدهد فایده ای ندارد.

تدریس تواءم با تحصیل

در اصفهان شروع کردم به درس گفتن، گاهی سیوطی درس می‎گفتم گاهی جامع المقدمات بخصوص صرف میر؛ بیست الی سی شاگرد داشتم، و این انگیزه بسیار مهمی بود برای من در مطالعه این درسها، و لذا من توصیه می‎کنم آقایان از درس گفتن غفلت نکنند، درس گفتن انسان را وادار می‎کند که مطلب را خوب درک کند، چون بالاخره می‎خواهد پیش شاگردها روسفید باشد و آبرویش نرود؛ این انگیزه می‎شود برای اینکه مطالعه کند، فکر کند؛ خلاصه اگر من چیزی یاد گرفته ام به واسطه همین درس گفتن ها بوده است، از صرف میر شروع کردم بعد انموذج و صمدیه و بعد هم سیوطی، بیانم هم خیلی ساده بود، به همین جهت افراد از درس من استقبال می‎کردند

ناوبری کتاب