صفحه ۱۳۹

نکشید.ایشان به آیات و روایات خیلی علاقه داشت و با آنها آشنا و مانوس بود؛ معنویات حاج میرزا علی آقا هم در من و هم در مرحوم شهید مطهری خیلی اثر گذاشت. یادم هست یک شب ایشان آمد قم و آقای حاج آقا رضا صدر آمده بود دیدن ایشان، در حجره آقای مطهری وارد شده بودند، آن شب تا ساعت 12 نشستند و شعر خواندند، ایشان طبع شعر هم داشت، آن شب ایشان برای نماز شب بیدار نشد، به قدری متاثر بود مثل اینکه فرزندشان فوت شده باشد، بعد می‎گفت: من شانزده هفده ساله که بودم یک شب برای نماز شب بیدار نشدم، آن روز را تا شب گریه می‎کردم، الان باز آن حادثه تکرار شده است، ایشان آن قدر عنایت و توجه داشت که نماز شبش ترک نشود و خیلی زندگی ساده ای داشت. من و مرحوم مطهری یک روز دعوتش کرده بودیم برایش پلو هم پخته بودیم، یک وقت دیدیم ساعت ده مقداری نان و چغندر گرفته و می‎آید، گفت من گرسنه ام الان غذا می‎خورم، گفتیم آقا برای شما پلو درست کرده ایم، فرمودند: بچم (بچه ام) هر وقت گرسنه ات شد غذا بخور، خودت را معطل نکن، هر وقت هم خوابت گرفت بخواب، اما آن وقت را که سر حالی به بطالت نگذران ! من گاهی اوقات خوابم می‎گرفت به مرحوم شهید مطهری می‎گفتم: حاج میرزا علی آقا گفت هر وقت خوابت گرفت بخواب، من حالا می‎خواهم بروم بخوابم ! مرحوم مطهری هم شوخی می‎کرد و می‎گفت: همه نصیحتهای حاج میرزا علی آقا را که مربوط به خوردن و خوابیدن است خوب از بر کرده ای !. یک روز در اصفهان من در حجره آن مرحوم در مدرسه صدر مهمان ایشان شدم به نان و دوغ، ایشان در

ناوبری کتاب