روبرو هستم که خودش نهج البلاغه مجسم بود و مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود. وقتی که حاج میرزا علی آقا فوت شد به دستور مرحوم آیت الله بروجردی جنازه اش را در شیخان قم دفن کردند؛ یک روز آقای مطهری از تهران آمده بود قم گفت: من این دفعه به قصد زیارت قبر حاج میرزا علی آقا به قم آمدم، مخصوص زیارت قبر ایشان. خود من هم الان گاهی میروم در شیخان سر قبر حاج میرزا علی آقای شیرازی؛ ایشان مرد از دنیا گذشته و وارسته ای بود، در طب قدیم استاد بود، ولی خیلی کم طبابت میکرد؛ ما یک مقدار قانون بوعلی سینا را پیش ایشان خواندیم، قسمتهایی از نهج البلاغه را هم پیش ایشان خواندیم. ایشان اواخر عمر آیت الله العظمی بروجردی آمدند قم؛ گاهی هم برای طلبه ها منبر میرفتند، از اول تا آخر منبر خودش گریه میکرد، دیگران هم گریه میکردند، همین طور نهج البلاغه را با یک حالی میخواند، و نوعا از اینکه پشت سرش نماز بخوانند کراهت داشت؛ در خانه اش تا آخر هم برق نکشیده بود، یک روز به ایشان گفتم آقا چرا برق نمی کشید؟ فرمود: برق حرام نیست ولی من خودم دیدم مامور شهرداری داشت روی دیوار خانه مردم تیر میکوبید و صاحبخانه میگفت من راضی نیستم، خانه مرا دزدگاه قرار میدهی، مامور میگفت من از طرف شهرداری دستور دارم اگر روی تخم چشم تو هم هست تیر را بکوبم ! و این برق که این جوری میآید من در استفاده از آن شبهه میکنم، به ایشان گفتم شما که در آن تصرف نمی کنید، گفت چرا اگر من از برق استفاده کنم این تصرف در مسیر برق هم هست، روی این شبهه ها ایشان تا آخر هم در خانه اش برق