صفحه ۱۳۳

شبی به یاد ماندنی

گاهی اوقات در زندان دور هم می‎نشستیم و به قول معروف گعده داشتیم، شب نیمه شعبان بود دور هم جمع شده بودیم بنا شد هر کس با آواز یک بیت شعر بخواند، الزامی بود که همه باید می‎خواندند برای تفریح، آقای طالقانی خیلی بد می‎خواند، من هم خیلی بد می‎خواندم، آقای هاشمی بدتر از هر دوی ما می‎خواند، آقای لاهوتی نسبتا بد نمی خواند، آقای جلال رفیع هم بد نمی خواند، ایشان خیلی جوان خوشمزه و با استعدادی بود، او ضمن صحبتهایش گفت: یک داستان برایتان بگویم بخندید، در کرج یک طلبه ترک زبان منبر می‎رفت، به او گفتند حاج آقا کمونیستها خیلی زیاد شده اند شما روی منبر یک چیزی علیه آنها نمی گویی ؟ گفت ان شاءالله فردا شب می‎گویم، فردا شب منبر رفت و با همان لهجه ترکی گفت: کمونیسم نمنده ؟! مارکسیسم نمنده ؟! ایسلام ایسلام ! کمونیسم تف ! مارکسیسم اه، ایسلام، انسان از اسمش چیف می‎چند. بعد از منبر آمد پایین و گفت خوب منبری رفتم ؟ گفتند آره خیلی خوب ردشان کردی ! از این برنامه ها هم گاهی داشتیم.

حرکت جوهری و تجرد روح

در مساله حرکت جوهری باید گفت آنچه در مساله معاد موثر است مساله تجرد روح است، مساله تجرد روح را اگر نتوانیم ثابت کنیم در معاد به اشکال برمی خوریم، مساله تجرد روح از مسلمات است، روح ظاهرا همان طور که صدرالمتالهین می‎گوید جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است و با حرکت جوهری به مرحله تجرد می‎رسد، به

ناوبری کتاب