است. شرک، از ساده ترین شکل که شریک گرفتن چوب و سنگ برای خدا بوده آغاز شده و با رشد تجربیات بشر به تدریج پیچیده و جلوه های دیگری پیدا کرده است. در گذشته ها روزگاری که مردم بیشتر با طبیعت سر و کار داشتند و از صنعت پیچیده امروزی خبری نبود، عناصر طبیعت مثل خورشید، ماه و اجرام آسمانی، رب النوعهایی ساختگی و اشیای قیمتی، مظاهری از خدایان بودند. به تدریج آنها جای خود را به اشیا و مفاهیم دیگر دادند. به تعبیری مردم از خدا تلقی موجودی قابل رؤیت داشتند و بر اساس آن توهم، موجوداتی از عناصر طبیعی را انتخاب میکردند و یا مجسمه هایی را میساختند که به خیالشان مظهر خدا بودند. بتکده و معبد میساختند و برای آن نذر و قربانی میکردند و آیین و رسومی مقرر میکردند و کاهنان آن را اداره مینمودند.
حوادث تلخ و شیرین مردم را به یافتن علت آنها سوق میداد. به این ترتیب هر قوم و ملتی برحسب حدس و گمان خود چیزی را به عنوان عامل حوادث برمی گزیدند و همان را مؤثر و گاه در حد خدا میپنداشتند و برای حفظ خود از آن به راز و نیاز با او میپرداختند و او را عبادت میکردند. مسعودی مورخ مشهور درباره اقوام پس از طوفان نوح نوشته است: نوح (ع) وقتی که به وعده اش درباره نزول عذاب الهی وفا کرد، مردم پس از وی خدا را انکار نمی کردند و در نظرشان هیمنه ای از صانع عالم به وجود آمده بود. نزدیکی خود را با خدا، با تمثال هایی از او و عبادت آنها میدیدند.مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 145) . وی همچنین درباره مردم هند و چین نوشته است: آنان به خدا و فرشتگان معتقد بودند و قائل بودند که جسم هستند و در آسمانند و آسمانها آنها را پوشانده است. این باعث شد که آنان به سوی ساختن تمثال و بت به صورت خدا و ملائکه سوق داده شوند؛ و به شکلهای گوناگون برحسب خیال خود بت میتراشیدند. آنها را میپرستیدند و برایشان قربانی میکردند.همان، ص 236. او در ادامه