صفحه ۹۵

است. شرک، از ساده ترین شکل که شریک گرفتن چوب و سنگ برای خدا بوده آغاز شده و با رشد تجربیات بشر به تدریج پیچیده و جلوه های دیگری پیدا کرده است. در گذشته ها روزگاری که مردم بیشتر با طبیعت سر و کار داشتند و از صنعت پیچیده امروزی خبری نبود، عناصر طبیعت مثل خورشید، ماه و اجرام آسمانی، رب النوعهایی ساختگی و اشیای قیمتی، مظاهری از خدایان بودند. به تدریج آنها جای خود را به اشیا و مفاهیم دیگر دادند. به تعبیری مردم از خدا تلقی موجودی قابل رؤیت داشتند و بر اساس آن توهم، موجوداتی از عناصر طبیعی را انتخاب می‎کردند و یا مجسمه هایی را می‎ساختند که به خیالشان مظهر خدا بودند. بتکده و معبد می‎ساختند و برای آن نذر و قربانی می‎کردند و آیین و رسومی مقرر می‎کردند و کاهنان آن را اداره می‎نمودند.

حوادث تلخ و شیرین مردم را به یافتن علت آنها سوق می‎داد. به این ترتیب هر قوم و ملتی برحسب حدس و گمان خود چیزی را به عنوان عامل حوادث برمی گزیدند و همان را مؤثر و گاه در حد خدا می‎پنداشتند و برای حفظ خود از آن به راز و نیاز با او می‎پرداختند و او را عبادت می‎کردند. مسعودی مورخ مشهور درباره اقوام پس از طوفان نوح نوشته است: نوح (ع) وقتی که به وعده اش درباره نزول عذاب الهی وفا کرد، مردم پس از وی خدا را انکار نمی کردند و در نظرشان هیمنه ای از صانع عالم به وجود آمده بود. نزدیکی خود را با خدا، با تمثال هایی از او و عبادت آنها می‎دیدند.مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 145) . وی همچنین درباره مردم هند و چین نوشته است: آنان به خدا و فرشتگان معتقد بودند و قائل بودند که جسم هستند و در آسمانند و آسمانها آنها را پوشانده است. این باعث شد که آنان به سوی ساختن تمثال و بت به صورت خدا و ملائکه سوق داده شوند؛ و به شکلهای گوناگون برحسب خیال خود بت می‎تراشیدند. آنها را می‎پرستیدند و برایشان قربانی می‎کردند.همان، ص 236. او در ادامه

ناوبری کتاب