صفحه ۸۷

البته اصول اساسی "ایمان" خدا، نبوت و معاد است و بقیه تابعی از آنها هستند؛ تابعی که قطعا جزء غیر قابل انکار متعلق ایمانند. و در یک کلام می‎توان گفت: آنچه باید به آن ایمان داشت خداوند است که همه چیز در گرو خواست و مشیت اوست. انبیا، وحی، کتاب آسمانی و ملائکه فرستادگان اویند و معاد نیز بازگشت به اوست و دین دستورات لازم الاجرای او.

ضرورت ایمان

ایمان و عقیده در درجه نخست همانند غذا از نیازهای اساسی انسان است؛ در عین حال تکلیفی است بر عهده انسانها. همان گونه که انسان به غذا نیاز دارد به عقیده و ایمان هم نیازمند است؛ و از باب تمثیل نه استدلال می‎توان گفت همان گونه که برای رفع نیاز غذایی، انسان مجاز نیست از هر چیزی استفاده کند و گاه ممکن است موادی برای او مانند سم کشنده باشد، در ایمان نیز باید دقت و تحقیق کند؛ زیرا عمل و رفتار و شخصیت او بر اساس ایمان و عقیده ای که برمی گزیند، شکل می‎گیرد. ایمانی پذیرفته است که به دلالت عقل و یا دستور دین باشد.

با این توضیح دو نکته قابل توجه و مهم درباره ضرورت ایمان وجود دارد. یکی این که ایمان - همان گونه که گفته شد - دلبستگی و شیفتگی است؛ به عبارتی ایمان و کفر، جریانی قلبی و تابع پذیرش خود قلب است. چگونه می‎توان چنین حالتی را در خود ایجاد نمود و یا دیگران را به آن دعوت کرد؟ دلبستگی، امری قلبی است؛ و پذیرش و رد قلب، تابع شرایط ویژه خود است. ممکن است برای کسانی به دلایل روانی و یا تربیتی، اموری خوشایند باشند و به آنها متمایل شوند و یا اموری ناخوشایند باشند و از آنها دوری کنند. مکان، غذا، تصویر و یا حتی آدمهایی را دوست داشته باشند و از مشابه همانها متنفر باشند، و افراد دیگری همانها را بد بدانند و به کلی از آنها دوری نمایند. با چنین وضعی آیا منطقی است که گفته شود: باید به چیزهایی ایمان داشت و به آنها دلبسته و مؤمن بود و از چیزهایی نفرت داشت و به آنها کافر بود؟

ناوبری کتاب