نقل کرده و فرموده که آنچه آنان بر زبان جاری کرده اند ایمان نیست؛ بلکه اسلام است. (قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا أسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم ).سوره حجرات (49)، آیه 14) .
در آیه دیگری نیز این حقیقت تأیید شده که صرف اقرار، ایمان نیست. (و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمؤمنین ).سوره بقره (2)، آیه 8. به عبارتی اقرار زبانی نشانه چیزی است که در درون وجود دارد و مادامی که با قلب منطبق نباشد خلاف واقعیتی بیش نیست.
از طرف دیگر عمل به تکالیف هم جزئی از ایمان به حساب آمده است که باید گفت: عمل نیز همانند اقرار، اثر و مقتضای ایمان است و نه خود آن. در واقع اگر مدعی ایمان بر اساس ایمانش عملی انجام ندهد، نشانه ایمان در او نیست. عمل، شاهد درستی ادعاست. اگر عمل همراه ایمان نباشد، از غیر واقعی بودن ایمان حکایت دارد. آنچه بر مؤمن لازم است، ایمان همراه عمل است. راه سعادت و خوشبختی در این دو، با هم معرفی شده است. کنار هم ذکر شدن این دو در قرآن کریم گواه است که ایمان غیر از عمل است و مؤمن آن کسی است که دلبستگی و علاقه ای خاص داشته باشد و در عمل آن را نشان بدهد. (و من یعمل من الصالحات من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فأولئک یدخلون الجنة ).سوره نساء (4)، آیه 124) . "و هر کس از مرد و زن در حالی که مؤمن باشد کارهای نیک انجام دهد، به بهشت درآید." میان ایمان و عمل صالح رابطه متقابل وجود دارد. هرچه ایمان قویتر باشد عمل صالح بیشتر میشود، و هرچه عمل بیشتر گردد ایمان تقویت میشود. عمل ثمره ایمان، و ایمان اساس و ریشه عمل صالح است و قوام عمل صالح هم به ایمان است.
کسب رتبه عالی ایمان در گرو تلاش و مجاهدت است. کسانی میتوانند