داشته باشد که آن دستورها و احکام، جزئی از دین و بر اساس اصول مسلم آن دین، که با دلیل قطعی عقلی ثابت شده است میباشند، آنها هم بی شک جزئی از آن دین هستند و باید به آنها ایمان آورد؛ چرا که خداوند دستورهایی را به بشر داده است تا آنان با عمل به آنها اظهار بندگی کنند، و برخی از آنها برای امتحان و بندگی رازهای پوشیده ای دارند. وقتی ثابت شد که خداوند به امری دستور داده است، باید آن را پذیرفت.
به هر حال بر هر مسلمانی و بلکه هر انسانی لازم است - هرچند به اختصار - با اعتقادات حق و نیز عقاید باطل آشنا شود و عقیده حق را انتخاب کند، آن را تقویت نماید و سرانجام با آن به درگاه خداوند حضور یابد؛ و از عقاید باطل پرهیز کند.
ایمان
"ایمان" از ریشه "امن" به معنای تصدیق و اطمینان است.فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 1، ص 108) . ایمان شیفتگی قلب و حاصل نوعی معرفت آمیخته با حب و علاقه است، که امنیت و آرامش دل را در پی دارد. البته صرف علاقه مندی به چیزی و یا آگاهی از چیزی ایمان نیست. از خیلی چیزها آگاهی داریم. کشورها، شهرها و انسانهایی را میشناسیم، اما نمی گوییم به آنها ایمان داریم. خیلی چیزها را دوست داریم، مانند خوراک، پوشاک و... اما نمی گوییم به آنها ایمان داریم. ایمان عبارت از دلبستگی همراه با نوعی آگاهی است که گاه به اموری محسوس و گاه به غیر محسوس تعلق میگیرد. مثل ایمان به خدا، به غیب و یا به مکانی که تأثیر معنوی دارد.
ایمان در انسان اطمینان ایجاد میکند و او را از حالت شک و تردید بیرون میبرد و به امنیت فکری و یقین میرساند. امام علی (ع) ایمان را مأمن برای کسی که وارد آن شود معرفی کرده است: "من آمن امن."خوانساری، جمال الدین، شرح غررالحکم، ج 5، ص 2314، حدیث 7639. در واقع مؤمن با ایمانش، از دو دلی نجات پیدا کرده و به میدان امنی رسیده است. ایمان، با امنیت هم ریشه است.