صفحه ۸۰

است. هرچه به عنوان عقیده انتخاب می‎شود لزوما به معنای حق بودن آن نیست. بیشترین و بزرگترین تلاش انبیای الهی و فلسفه بعثت آنان این بود که عقاید حق را به مردم گوشزد کنند و با عقاید باطل مبارزه نمایند و به آنچه لازم است مردم به آن عقیده داشته باشند آشنا سازند. مردم نوعا اعتقاداتشان را به صورت موروثی در خانواده می‎آموزند و یا در محیط یاد می‎گیرند و همین ها سرمایه اولی اعتقادات را تشکیل می‎دهد و تقویت آنها موجب مذهبی شدن شخص می‎شود. چنین اعتقاداتی چه بسا با خرافات و موهومات آمیخته باشد و یا به قدری سست و بی پایه باشد که با کوچکترین شبهه از دست برود. صرف رواج چیزی در میان مردم هم دلیل حق بودن آن نیست. حتی ممکن است در میان مؤمنان و دینداران نیز عقاید و رفتار نادرست و باطل راه پیدا کند و یا رواج داشته باشد. از این رو لازم است که اعتقادات خود را درست یاد بگیریم و محکم کنیم.

عقیده حق

عقیده حق آن است که بر اساس عقل سالم و مورد تأیید وحی و انبیای الهی و یا برگرفته از آنها باشد. ملاک حق بودن عقیده دینی، مطابقت آن با وحی و فطرت و سازگاری با موازین عقلانی است. اگر اعتقادات دینی با موازین عقلی منطبق بود و توانست - در طول زمانهای طولانی - پاسخ نیازهای دینی مردم را بدهد حق است.

صرف نام گذاری مجموعه دستورها و توصیه هایی به نام دین، و یا ادعای کسی که اظهار می‎کند از جانب خداوند دین آورده است، برای حقانیت آن کافی نیست. چنان که ممکن است شیادانی از جهل مردم استفاده کنند و برای مردم دین سازی نمایند؛ و چه بسا برای مدتی هم طرفدارانی پیدا کنند. حقانیت دین باید با دلایل قطعی اثبات شود و مهر الهی بر آن بخورد. آری ! ممکن است در میان دستورهای دینی، به احکام و تکالیفی برخورد کنیم که توجیه عقلانی برای آنها نمی یابیم و به صورت دقیق قابل فهم نیستند؛ در این موارد در صورتی که دلایل محکمی وجود

ناوبری کتاب