عقیده به عیسی (ع) که دو هزار سال پیش بوده، برای کسی که آخرین پیامبر برای او فرستاده شده قابل قبول نیست. به همان دلیل که باید اصل دین را پذیرفت، باید به آخرین دین ایمان آورد.
فهم و تلقی از دین، برای اثبات حقانیت ادیان سابق، پس از آمدن دین های بعدی کافی نیست. وقتی پیامبری از جانب خداوند با دستورالعمل هایی مبعوث میشود و دلایل کافی برای اثبات حقانیتش دارد، همانند آمدن اولین پیامبر است. کسی نمی تواند به دلیل این که به آیین و رسومی عقیده دارد، از قبول دین جدید سر باز زند. در قرآن از اقوامی سخن گفته شده که در برابر پیامبران موضع گیری میکردند و آیین آنها را نمی پذیرفتند. بهانه آنها این بود که بر دین و آیین پدرانشان هستند: (قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا علیه آباءنا و تکون لکما الکبریاء فی الارض و ما نحن لکما بمؤمنین )سوره یونس (10)، آیه 78. "گفتند: آیا آمده ای تا ما را از آیین پدرانمان باز داری ؟ و بزرگی در زمین برای شما دو تن باشد؟ ما به شما مؤمن نیستیم."
این که کسی مدعی شود به دینی معتقد است، دلیل کافی برای عدم پذیرفتن دین حق نیست. ملاک حقانیت ادیان، خدایی بودن آنهاست؛ و تنها همین دلیل با رعایت نیازهایی که باعث شده خداوند بعثت انبیا را تجدید کند پذیرفتنی است. مؤمن کسی است که تسلیم خداوند باشد و آخرین پیام او را در هر عصری شنوا و پذیرا باشد.
در صورتی که پیروان ادیان سابق به رغم آمدن دین جدید همچنان بر عقیده خود اصرار بورزند و پایبندی خود را بر آن اعلام کنند، دو صورت برای آن قابل تصور است: یکی این که واقعا به آن اعتقاد دارند و آن را از جانب خداوند میدانند و حقانیت دین جدید برای آنان ثابت نشده است، و دیگر این که از سر لجاجت و عناد و با علم به حقانیت دین جدید آن را نمی پذیرند. در صورت اول ایمان آنان پذیرفته است و اسلام هم آنان را به رسمیت میشناسد. (لیسوا سواء من أهل الکتاب أمة