حکومت دینی است که میتواند نمونه های دیگری هم داشته باشد؛ ولی آنچه مسلم است و نمی توان آن را نادیده گرفت ضرورت انطباق قوانین حکومتی با احکام دین است که محتاج نظارت صاحب نظران احکام دین و فقیهان و کارشناسان علوم دینی است.
ه - عدالت
اجرای عدالت از اهداف دین و انگیزه ارسال پیامبران معرفی شده است: (لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط)سوره حدید (57)، آیه 25. "به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو [وسیله شناسایی حق از باطل ] فرود آوردیم تا مردم به عدل و قسط برخیزند." اقامه عدالت در میان مردم به انسانهای عادل و معتدل نیاز دارد؛ افراد نامتعادل نمی توانند برپادارنده عدالت شوند. اگر حکومت دینی زمینه ساز اهداف دینی است، حاکمان این حکومت نیز باید قادر به انجام احکام و مقررات دین باشند؛ و اگر کسی در انجام وظایف فردی ناتوان باشد و قائم به قسط و عدل نباشد، نمی توان از او انتظار بستر سازی برای گسترش عدالت را داشت.
این که در بسیاری از مسائل ریز و درشت اجتماعی اسلام سخن از شرط عدالت است، ریشه در این خصوصیت نفسانی بشر دارد که اگر انسان فاقد فضیلتی باشد، این زشتی و بی عدالتی در دیگران تأثیر میگذارد و به مصداق "الناس علی دین ملوکهم" [مردم به دین حاکمان خود هستند] اخلاق و عادات بد او در جامعه اثر میکند. افزون بر این هر انسان بدکردار سعی میکند با زیاد کردن افراد فاقد فضیلت از وحشت تنهایی به درآید و زندگی را بر خود آسان گرداند؛ چرا که فرموده اند: "فان البلیة اذا عمت طابت"؛ "گرفتاری و سختی هنگامی که عمومی شود پذیرفتنی میشود."