در روایات متعدد این مضمون آمده است که اگر کسی بر دیگران سبقت بگیرد تا مقامی را تصدی کند در حالی که در میان افراد آن جامعه فردی برتر و دانشمندتر از او وجود داشته باشد، سبب گمراهی مردم یا سبب انحطاط جامعه شده است. عباراتی چون: "من دعا الناس الی نفسه و فیهم من هو اعلم منه فهو مبتدع ضال"حرانی، تحف العقول، ص 375؛ نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، باب 8 از ابواب جهادالعدو، ج 11، ص 29، حدیث 3. "کسی که مردم را به خود دعوت کند در صورتی که در آن اجتماع فردی عالم تر از او باشد، او بدعت گذار و گمراه است." یا پیامبر خدا(ص) فرمود: "ما ولت امة امرها رجلا قط و فیهم من هو اعلم منه الا لم یزل امرهم یذهب سفالا حتی یرجعوا الی ما ترکوا"نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، همان، ص 30، حدیث 4. "هرگز کسی ولایت مردمی را به عهده نگرفت در حالی که کسی از او دانشمندتر بود، مگر این که در آن صورت همواره حکومت رهسپار پستی است، تا زمانی که مردم از آن راه برگردند." این سخنان نشان از توجه جدی دین به علم و تخصص دارد و اهمیت آن را در حدی میداند که گمراهی و انحطاط را ناشی از بی توجهی به این شرط مهم میشمارد.
در حکومت اسلامی یکی از شرایط اصلی حاکم، نه تنها تخصص و اجتهاد بلکه اعلم بودن در فقه و اجتهاد است. البته مسؤولیت فقیهان و عالمان دین در امر حکومت، نظارت بر اجرای دقیق احکام خدا در جامعه و خصوصا از سوی متصدیان مناصب حکومتی است؛ و حوزه اجرا لازم نیست در تصدی فقیهان باشد. بنابراین مناصب اصلی نظارتی در یک حکومت دینی مصمم به اجرای احکام اسلام، ضرورتا باید در اختیار فقیه اعلم - یا شورای فقها که اعلم نیز یکی از آنان است - بنابرنظر اکثریت مردم قرار گیرد تا از هر گونه تخلف از احکام خدا ممانعت کنند و عزم مردم در اجرای احکام اسلام را ضمانت کنند.