هماهنگ باشند شکل دهد. برکناری چنین فردی معمولا به سادگی ممکن نیست و جامعه را با خسارتهای فراوانی روبرو میکند.
با توجه به این که ترجیح موقت بودن حکومت حاکمان و مدیران از جانب عقل و عقلا پذیرفته شده است و در دین چیزی درباره آن وجود ندارد، میتوان گفت که از نظر دین، توقیت و معین کردن زمان در تصدی امور طبق قراردادهای اجتماعی است.
گذشته از این بر اساس نظریه انتخاب در حاکمیت دینی عصر غیبت، در هنگام بیعت با حاکم اسلامی، هر آنچه را که برخلاف شرع نباشد میتوانند با وی شرط نمایند؛ و محدودیت زمانی یا تفکیک اختیارات و... از جمله این شرایط میتواند باشد.
راههای قانونی برکناری حاکمان
با توجه به این که انسانهای غیرمعصوم مرتکب خطاهای بسیاری در زندگی فردی و اجتماعی میشوند، باید راهی برای برکناری متخلفان از مناصب قدرت در نظر گرفته شود که از یک طرف منجر به هرج و مرج نشود و از طرف دیگر راه استبداد و خودکامگی نیز مسدود شود.
اگر چه خروج از وضعیت مطلوب و فقدان شایستگی های شرعی و قانونی سبب سلب صلاحیت شرعی و قانونی فرد برای ادامه تصدی میشود، ولی این کار نیازمند روشی قانونمند است که هم از سوءاستفاده های احتمالی جلوگیری کند و هم به صورت شفاف و مستدل در برابر دید مردم قرار گیرد. از سوی دیگر انسانهای متخلف و گناهکار این دستور شرعی و یا برکناری را نمی پذیرند و داوطلبانه از قدرت کناره گیری نمی کنند. به همین جهت باید قدرت سیاسی حکومت به گونه ای توزیع و برنامه ریزی گردد که برای چنین زمانی راه حلی عملی در نظر گرفته شود.