2 - تأمین و ترویج عدالت، و ایجاد برابری همه در برابر قوانین، و توزیع عادلانه امکانات عمومی، و تدبیر عادلانه برای مشارکت عمومی در مسؤولیت ها، و پاداش یا تنبیه مناسب رفتارهایی که مقتضی پاداش یا تنبیه هستند، به منظور برقراری نظم اجتماعی.
3 - رشد اجتماعی در تمامی زمینه های اقتصادی و فرهنگی (معنوی و مادی). این اهداف صرف نظر از دستورات دینی، از ابتدای زندگی اجتماعی مورد توجه بوده است و شرایع مختلف چیز دیگری بر آن نیفزوده اند. تنها ادعای شرایع و قوانین الهی، راهنمایی بشر برای رسیدن به همان اهداف و دنیا را مقدمه عالم آخرت دانستن است.
این اهداف موجب تأسیس حکومت و وضع قوانینی شده است که به تدریج کمال یافته و پیشرفته تر شده است. و التزام به قوانین و مقررات اجتماعی در حقیقت فلسفه تأسیس حکومت ها بوده تا به این وسیله انسانها با آرامش خاطر و آسایش کامل زندگی کنند. به همین جهت پای بندی به قوانین و مقررات لازم است، و حکومت به عنوان مدافع و مجری قوانین سعادت بخش، ضروری است. در این میان دین نیز با هدف تعالی معنوی انسان، حکومت را از نیازهای انسانها دانسته است. در روایتی آمده است: "الدین والسلطان اخوان توأمان لابد لکل واحد منهما من صاحبه والدین اس والسلطان حارس و ما لا اس له منهدم و ما لا حارس له ضائع"مفید، الاختصاص، ص 263؛ متقی هندی، کنز العمال، ج 6، ص 10، حدیث 14613) . "دین و حکومت، تواءم با هم هستند و هر کدام به دیگری نیاز دارند؛ دین اساس و حکومت نگهبان است و چیزی که اساس و ریشه نداشته باشد منهدم میشود، و آنچه فاقد نگهبان باشد از بین میرود."
قدرت برای اجرای قوانین و دفاع از جامعه
حکومت باید برای اجرای قوانین و ایجاد نظم اجتماعی اقتدار داشته باشد؛ چرا که حکومت ضعیف و غیر مقتدر نمی تواند از حقوق افراد جامعه و یا امکانات آن پاسداری کند.