مولوی پای عقل چوبین است: "ان دین الله لایصاب بالعقول الناقصة ."همان، ج 2، ص 303، حدیث 41. لازم به ذکر است که این روایت توسط ابن عصام از کلینی نقل شده، اما خود کلینی آن را در کافی به صورتی نه در مذمت عقل آورده است (ج 1، ص 57). روایت بالا تنها روایت در مذمت عقول است و با قیودی چون ناقص و آرای باطل و قیاس فاسد آمده است که بسیار محتمل است ناظر به جریان فکری خاص در زمان امام سجاد(ع) باشد.
حال این پرسش مطرح است که این دو نظر چگونه با هم سازگارند؟ از طرفی عالم ترین ها به امر خدا عاقل ترین هایند و کمال ایمان مؤمن به کمال عقل اوست، و از طرف دیگر گفته شده که دین خدا با عقل به دست نمی آید.
آری ! عقل بهترین است تا با آن، فرمان خدا و ملاک تکلیف ارزیابی شود و حق و حقیقت به دست آید. بدون آن انسان تکلیفی ندارد. عقل راه استنباط احکام را ارائه میکند؛ عقیده را سامان داده و قابل دفاع میکند. عقل گاهی به منزله قرینه برای فهم درست قرآن و سنت است. استدلال عقلی قلب را برای پذیرش چیزی آماده میکند. تعامل عقل و قلب، مفهوم دینی جهانی را میسازد. دین به مدد عقل میرود. امام علی (ع) در کلامی که از آن حضرت نقل شده فرموده است: "و یثیروا لهم دفائن العقول"سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 1، ص 43. "خداوند انبیا را فرستاد تا گنجینه های عقل ها را بیرون آورند." دین به عقل تعالیمی میآموزد که بدون دین هرگز فراگرفتن آنها برای عقل مقدور نیست. افزون بر این، دین برانگیزاننده و تشویق کننده عقل به اندیشه است.
عقل انسانها با همه توانایی ها، بر اثر آمیختگی با هوای نفس، خیالات و عادات و رسوم، آموخته های نادرست و از همه مهم تر در معرض خطا قرار داشتن، توان احاطه به همه حقایق را ندارد. از کشف سعادت واقعی برای بشر عاجز است. نمی توان اطمینان داشت که آنچه عقل آدمی به دست آورده و یا میآورد، همان است که باید باشد. تبیین نیازهای اساسی روح و نیز دشواریهایی که انسانها در پیش رو دارند، نیازمند عنصری مطمئن است و آن همانا دین و دستورهای به دست آمده