جمعی بسته به اجرای آنهاست. در چنین اموری اگر دستور مستقیم هم نرسیده باشد، نفس امر به آن، دستور به ایجاد سازمان لازم برای آن است. مانند دستورات قضایی برای احقاق حقوق صاحبان حق. دین هیچ گاه در صدد ارائه شکل خاصی برای زندگی نیست. زندگی شهری یا روستایی، صحرانشینی و امثال اینها، توصیه دین نیستند. دین به انسانها، در هر کجا که هستند، سفارش میکند تا اموری را رعایت کنند. کیفیت و حدود زندگی در چارچوب خواسته های دین است. دین فراتر رفتن از محدوده های تعیین شده را روا نمی دارد؛ فردی باشد یا جمعی.
دین، اصول و معیارهایی برای زندگی انسان نشان میدهد؛ اما معمولا روش خاصی را برای حل مشکلات اجتماعی ارائه نمی دهد. مثلا به اصل عدالت اجتماعی حساسیت نشان میدهد؛ چرا که مشکلات اجتماعی چه بسا سدی در راه بندگی خدا و سعادت انسانها باشد. روشها، همواره در مناطق مختلف جغرافیایی بنا به دلایل جوی و محیطی و آب و هوایی، به ساکنان آنجا واگذار شده و الزامی به نوع رفتار و ساخت و ساز نداشته است. چه این که دخالت در چنین اموری دین را با مشکلات عدیده ای مواجه خواهد ساخت و پیشرفت ها و تحولات، دین را به تدریج از زندگی مردم خارج میکند، و دستورالعمل های آن جای خود را به یافته های تجربی و علمی خواهد سپرد. در این صورت، کارآمد نبودن دین در رونق امور و پیشرفت انسانها به رخ کشیده خواهد شد. در حالی که دین با سفارش به رعایت اصول و ارزشها و قواعد، همواره نقش خود را ایفا میکند. به همین جهت در تعالیم انبیا دستوراتی مشاهده میشود که تنظیم روابط عادلانه اجتماعی در آنها به خوبی قابل مشاهده است؛ مثلا میگوید: (و لا تنقصوا المکیال والمیزان انی أراکم بخیر...)سوره هود (11)، آیه 84. "از پیمانه ها و وزنها کم مگذارید، من شما را در خیر و نعمت میبینم."
بنابراین دین درصدد تبیین اکتشاف، صنعت، کشاورزی، دامداری، شهرسازی و امثال اینها نیست، بلکه درصدد القای اصول و ضوابط و دعوت به رعایت آنهاست.