را تحت الشعاع قرار میدهد. ممکن است به لذات زودگذر توجه و به آنها خو کند و از خواسته های دیگر چشم پوشی نماید. علاقه شدید به چیزی سایر علاقه های او را پس بزند و در نتیجه، آنها امکان بروز و ظهور پیدا نکنند و یا جانشین کاذبی پیدا نمایند. مانند کسی که احساس گرسنگی میکند و برای بر طرف شدن آن، به جای استفاده از غذای مناسب، عادت کند که از مواد نامناسب تأمین کننده بهره بگیرد.
ب - رفتار و کنش های انسان ناشی از آمیزه ای از احساس و قوه عقلانی است. هر گاه احساس و عقل، هر کدام به دور از افراط و تفریط، راه میانه را طی کنند، هماهنگ خواهند بود و انسان رفتاری معتدل و متناسب خواهد داشت. به موقع رفتار عقلانی خواهد داشت و در جای خود عکس العمل احساسی بروز خواهد داد. در برخورد با مفاهیم و مقولات دینی، اگر این دو هماهنگ عمل کنند، جایگاه دین قوی و مستحکم خواهد بود؛ و اگر یکی نادیده گرفته شود، بسته به برخورد احساسی و یا عقلانی، مسیر غیر متعادل را خواهد پیمود. برخورد احساسی صرف، بدون پشتوانه عقلی، دین را مجموعه ای از شعارها و احساسات خواهد ساخت و احیانا روی آوردن به امور خارق العاده بس زیاد خواهد بود.
چنین رویکردی دین را از دفاع عقلانی ناتوان خواهد کرد و میان عقلانیت و دین ناسازگاری خواهد افکند. چنان که میان دیندارانی که دینشان را به صورت موروثی و محیطی به دست آورده اند و همواره با احساسات با آن برخورد احساسی و شعارگونه کرده اند با عقل گرایان کشمکش وجود داشته و دارد. متقابلا برخورد صرف عقلانی نیز برخوردی افراطی با مفاهیم دینی و نادیده گرفتن احساس درونی انسان است. برخورد عقلانی صرف چه بسا در مفاهیم بسیاری که صرفا اظهار بندگی در برابر خداوند است پاسخ مناسب نیابد، و در نتیجه به دلیل قانع نشدن عقل، انسان را وادار به روی گردانی از دین بکند. برخورد صرف عقلانی ممکن است خواستهای فطری را اموری موهوم جلوه دهد و انسان را از آن روی گردان