کشف میشود معصوم نیز این نظر را تأیید کرده است. در واقع حجت بودن حکم اجماع، به استناد سنتی است که آن را در دست نداریم.
4 - عقل
اگر در مورد بخصوصی از طریق نقل هیچ گونه حکم شرعی نرسیده باشد - از آنجا که احکام الهی تابع مصالح و مفاسد است و عقل اجمالا مصالح و مفاسد را تشخیص میدهد - در صورتی که عقل به طور جزم و یقین در کنار سایر حکمت ها به حکمت خاصی پی ببرد حکم شرع به دست میآید. همچنین در جایی که شرع حکم واجبی آورده اما انجام آن متوقف بر کار دیگری است که با تشخیص عقل است، در این مورد و موارد دیگر که در اصطلاح به آن "غیر مستقلات عقلی" میگویند حکم عقل اعتبار و سندیت دارد.
به طور کلی در مستقلات عقلی، ارزش و اعتبار عقل در شناسایی و کشف و دریافت حکم شرع به حدی است که میان حکم عقل و شرع ملازمه وجود دارد و گفته اند: "کلما حکم به العقل حکم به الشرع و کلما حکم به الشرع حکم به العقل"؛ "هر آنچه عقل به آن حکم دهد، شرع هم بدان حکم داده است؛ و هر آنچه شرع به آن حکم کند، عقل نیز به آن حکم میدهد." زیرا حجیت عقل، ذاتی آن است و نیاز به دلیل دیگری ندارد.
البته این در صورتی است که عقل به یک مصلحت واجب و لازمی برای انجام دادن یا فسادی که دوری از آن لازم است به طور قطع و یقین پی ببرد، و به اصطلاح به ملاک و مناط واقعی به طور یقین دست یابد؛ وگرنه به صرف ظن و گمان و حدس و تخمین نمی توان نام حکم عقل بر آن گذاشت.
اجتهاد و سیر آن
هر کس از راه فهم آیات قرآن و تحقیق در احادیث و منابعی که یاد شد، تکالیف دینی خود را بفهمد و به احکامی که مقرر شده اطلاع پیدا کند و صاحب نظر گردد،