مقررات
انسان همواره در میان گرایش به امیال و شهوات از سویی و عقل از سوی دیگر قرار دارد. از آنجا که انسان بیهوده آفریده نشده و ارج و منزلت او به این است که بتواند از میان این گرایش ها راه صحیح و رشد را برگزیند و به جایگاه واقعی خود نایل شود، به برنامه و قانون نیازمند است؛ تا در پرتو آن بیاموزد که چگونه زندگی کند و چگونه نیازمندیهای خود را برآورده سازد و آرامش و سعادت خود را تأمین نماید.
از سوی دیگر انسان موجودی اجتماعی است. به این معنا که سرشت آدمی به گونه ای است که نمی تواند زندگانی خود را به تنهایی تأمین کند؛ بلکه باید با مساعدت دیگران به اداره امور خود بپردازد. پس هر کسی باری از بارهای زندگانی را به دوش میکشد تا همه با مساعدت هم به رفاه، سعادت و کمال نایل آیند.
هر کس به طور طبیعی خواهان آن است که زندگی اش هر چه بهتر و نیکوتر باشد. بنابراین میکوشد از امکاناتی که خدا برای زندگانی بهتر در اختیار همگان قرار داده هر چه بیشتر بهره گیرد. این خواست طبیعی همه انسانهاست و در این راه به تلاش و کوشش برمی خیزند. در این کوشش همگانی امکان دارد که چندین نفر درصدد بهره گیری از یک چیز معین برآیند، و اگر برای آنها حدود و ضابطه ای مشخص نشود موجب اختلاف و کشمکش میگردد و شیرازه اجتماع بلکه رشته حیات پاره و از هم گسیخته میشود.
برای پیشگیری از چنین برخوردها و کشمکش هایی، چاره ای جز این نیست که حد و مرزها مشخص شود و ضابطه و میزانی در کار باشد، که همه موظف به رعایت آن باشند. آنچه در هر نظام این گونه حد و مرزها را مشخص میکند "قانون" است.