صفحه ۴۱۱

عدالت بر وی دشوارتر خواهد بود. بنابراین از گفتن حق یا مشورت از روی عدل دریغ نورزید؛ که من نه برتر از آنم که خطا نکنم و نه در کار خویش مصون از خطا هستم، جز این که خداوند مرا در کار نفسم کفایت کند که از من بر آن تواناتر است."همان، خطبه 216، ص 248 تا 333.

معمولا حاکمان میان خود و مردم دیواری از تشریفات زاید به وجود آورده و به این وسیله خود را ممتاز از سایر طبقات جامعه قرار می‎داده اند. خود را در مرتبه ای بالاتر از مردم دانسته و مردم را زیردست و برده خود می‎دانند، و عده ای وظیفه مردم را جان نثاری و خدمت به حاکمان می‎دانند. این اعمال به تدریج در آنها اثر سوء خود را بر جا می‎گذارد و آنان را به این باور می‎رساند که خود را سایه خدا و نماینده او در زمین بدانند. اسلام با این طرز فکر که طبقه حاکم دارای امتیازاتی جدای از مردم و فوق چون و چرا باشند مخالف است. مقام "لایسئل عما یفعل"اشاره به این آیه شریفه است که: (لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون) فقط از آن خداست. اسلام مرزهای ساختگی میان مردم را برداشته است. اسلام به ما آموخته است که معنای حاکم بودن، داشتن تشریفات زاید و ابهت کاذب نیست. حاکم بودن ملازم با حیف و میل کردن اموال عمومی به بهانه های مختلف نیست، به معنای غارتگری و چپاول برای خود و اطرافیان نیست. حاکم وظایفی دارد و باید به عنوان امانتدار ملت به آنها عمل کند.

زمانی که امیر مؤمنان (ع) برای جنگ با معاویه به طرف صفین می‎رفت، به شهر انبار رسید. وقتی مردم متوجه حضور آن حضرت شدند، دهقانان شهر به استقبال آمدند و شروع به دویدن کردند. وقتی حضرت چنین حرکتی را از آنان دید، پرسید این چه کاری است ؟ گفتند که این رسم ماست برای تعظیم و احترام به امیران و بزرگان. حضرت فرمودند: "به خدا سوگند پادشاهان شما از این کار سودی نمی برند

ناوبری کتاب