صفحه ۳۴۱

sheer

گفت: من تیغ از پی حق می‎زنم ____ بنده حقم نه مأمور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا ____ فعل من بر دین من باشد گوا
که نیم، کوهم ز حلم و صبر و داد ____ کوه را، کی در رباید تندباد
آن که از بادی رود از جا خسی است ____ ز آنک باد ناموافق خود بسی است
باد خشم و باد شهوت، باد آز ____ برد او را که نبود اهل نماز
خشم بر شاهان شه و ما را غلام ____ خشم را هم بسته ام زیر لگام همان، دفتر اول، ص 166، انتشارات بهزاد، با گزینش.
psheer

عجب

"عجب" خوشایندی از خود یا خودپسندی است. کسی که احساس برتری کند و از خویشتن خوشش آید، می‎گویند گرفتار عجب شده است. چنین حالتی باعث پیدا شدن کبر در انسان می‎شود. خود را از دیگران برتر دانستن، اگر در عمل ظاهر شود، گاهی به حد کبر و گاهی به حد استکبار می‎رسد و ممنوع است؛ و اگر درونی باشد و انسان در درون از خود راضی شود، عجب است و باز هم ممنوع؛ زیرا انسان با چنین حالی از کمال باز می‎ماند. امام صادق (ع) فرمود: "من دخله العجب هلک"حر عاملی، وسائل الشیعة، باب 23 از ابواب مقدمة العبادات، ج 1، ص 101، حدیث 8. "کسی که خودپسندی در دلش وارد شود هلاک شده است." امام باقر(ع) سه چیز را سبب هلاکت انسان معرفی کرده است: "بخل، هواپرستی و از خود راضی بودن."همان، ص 103، حدیث 13) . به علت خطر شدید عجب برای مؤمن بود که رسول خدا(ص) فرمود: "اگر گناه کردن بهتر از دچار عجب شدن نبود هرگز خداوند مؤمن را دچار گناه نمی کرد."همان، ص 104، حدیث 19) . امام صادق (ع) نیز در روایتی به همین نکته تصریح کرده، می‎فرماید: "خدای تعالی می‎دانست که گناه برای مؤمن از عجب بهتر است، و اگر چنین نبود مؤمن را به گناه مبتلا نمی کرد."همان، ص 100، حدیث 7.

ناوبری کتاب