صفحه ۳۴

فطری بودن دین

"فطر" به معنای شکافتن در طول است، و "فطرت" مصدر نوعی به معنای آفریدن و ابداع چیزی به گونه ای است که از آن کار خاصی برآید. فطرت همانند غریزه و طبیعت، خواسته و گرایشی ذاتی است؛ یعنی موجود دارای فطرت به گونه ای خلق شده است که بدون آموزش و تجربه و به صورت ذاتی به چیزی گرایش دارد، مانند درک خوبی ها و بدی ها. چنین جاذبه و کشش ذاتی، امری مادی و قابل اندازه گیری نیست و با محاسبات مادی هم قابل سنجش و ارزیابی نمی باشد.

امور فطری دارای ویژگی: همگانی، ذاتی، تغییرناپذیر و غیرجسمانی است. دقت در خواسته ها و رفتارهای انسانها این حقیقت را، که انسانها گرایش ها و تمایلاتی باطنی دارند، به خوبی روشن می‎کند. انسانها عموما به زیبایی، رفتار اخلاقی، حقیقت طلبی، کنجکاوی و تعظیم در برابر موجودات ممتاز علاقه نشان می‎دهند؛ همواره در پی یافتن اماکن و اشیای زیبا هستند؛ خود را به صورتی زیبا آرایش و اصلاح می‎کنند؛ اموال بسیاری برای به دست آوردن حقیقت هزینه می‎کنند؛ از همان روزهای نخست درک عقلانی، از خود رفتار اخلاقی بروز می‎دهند. چرا؟ چون صداقت و درستی، جزء نهاد اولیه آنهاست، و دروغ و حیله و تزویر و امثال اینها اموری هستند که به تدریج آموخته می‎شوند و بر خلاف فطرت ذاتی بشرند.

انسان در ذات خود نسبت به موجودات باعظمت سر تعظیم فرود می‎آورد و در برابر آنها زانوی ادب بر زمین می‎زند. در مرحله بالاتر آنها را می‎پرستد. این واقعیت را تاریخ بشر نیز به روشنی گواهی می‎دهد. پیدایش دین ها و پرستش های شگفت آور، راز و نیاز با خدایان انتخاب شده از سوی انسان، قربانی کردن در پیشگاه آنان به منظور نرم ساختن دل آنها، استفاده از سحر برای نفوذ در قلب خدایان، وجود وردهای مخصوص در میان کاهنان، گزارشهایی حاکی از ذاتی بودن چنین گرایشی است.

ناوبری کتاب