اما این که بازگشت مجدد چیزی به عرصه حیات، به شرایط زمانی و مکانی پیشین و سایر شرایط نیاز داشته باشد، اشکال غیر قابل دفعی نیست. حقیقت و هویت انسان به روح و جان اوست که از بدن جدا شده و در عالم برزخ باقی است، و در قیامت احضار میشود. روح فرمانده بدن و قوام هویت اوست. به دلیل این که همه کارها و صفات و عقاید درست و نادرست از سوی روح تحصیل میشود، طبیعی است که همه چیز به او مربوط است. ممکن است روح در قالب دیگری آورده شود، و در عین حال هویت و این همانی محفوظ است؛ همان گونه که در دنیا بدن دائما در حال تحول و تغیر است، اجزای بدن تحلیل میروند و مواد غذایی تازه جای آنها را میگیرند ولی شخصیت و هویت انسان باقی است، چون همه تحت اداره یک روح میباشند. همان روح تشکیل دهنده هویت هر کسی، نقش دنیایی خود را به خاطر ملکاتی که کسب کرده است خواهد داشت. هر عملکردی که دارد از طریق اعضا و جوارح بدن جدید انجام میدهد. تعبیر به "خلق جدید"سوره سباء (34)، آیه 7؛ سوره ق (50)، آیه 15) . در قرآن نیز با این سازگار است. و میتوان چنین حالتی را با روایت هم منطبق دانست که میفرماید: "فی الجنة علی صور ابدانهم لو رأیته لقلت فلان..."طوسی، تهذیب الاحکام، ج 1، ص 466، حدیث 1527) . "آنان در بهشت در صورت بدنهای خویش اند که اگر آنها را ببینی خواهی گفت این فلانی است... ." به عبارت دیگر: اجزای مادی دنیایی پس از مرگ زوال پیدا میکنند و روح ماندگار میشود. چون هویت و حقیقت انسان را روح تشکیل میدهد، او میتواند در قالب مادی دیگری درآید و به جهت ملکاتی که کسب کرده و اعمالی که در دنیا انجام داده، در آخرت بر همان روش مشی کند؛ کیفر و پاداش خود را دریافت نماید و لذات و دردها را، اعم از روحی و جسمی، بچشد. هر بخشی از اعضای بدن به تناسب عملکرد روح، برای انسان گواهی میدهد.