علی (ع) بود، لازم نبود حق اولویت خود را به مؤمنان بیان کند. اعلام دوستی آن چنان اهمیتی نداشت که در غدیر خم برای آن صد و بیست هزار نفر را در وسط بیابان نگاه دارد.
در روایت دیگری که از آن حضرت نقل شده چنین آمده است: "ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی"سنن ترمذی، باب 20 از ابواب کتاب مناقب، ج 5، ص 591، حدیث 3712. "بی گمان علی از من است و من از او، علی ولی هر مؤمنی پس از من است." عبارت "بعدی" این احتمال را که ولی به معنای محبت باشد رد میکند؛برای تفصیل، ر.ک : دراسات فی ولایة الفقیه، ج 1، ص 55 - 57. زیرا محبت به پس از ارتحال پیامبر(ص) اختصاص ندارد؛ در حالی که اگر به معنای سرپرستی باشد، ایراد برطرف شده و معنا کامل است؛ چون خود پیامبر(ص) در زمان حیاتش چنین نقشی را دارد و با وجود او به دیگری نیازی نیست.
ولایت به حسب تحقق خارجی مراتبی به شرح ذیل دارد:برای تفصیل، ر.ک : همان، ص 78 - 80.
1 - صلاحیت ذاتی یا اکتسابی شخص برای دارا شدن مقام ولایت در مقام جعل؛ که از نظر عقلا با توجه به صلاحیت واقعی، جعل ولایت صحیح است و بدون آن گزاف خواهد بود. خداوند نیز منصب نبوت و امامت را جز به کسی که اهلیت آن را داشته باشد نمی دهد. این مرتبه از ولایت، برخاسته از کمال ذاتی شخص و حقیقت خارجی است؛ و قابل سلب و غصب و قابل واگذاری و مصالحه نیست.
2 - ولایت گاهی قراردادی است که از ناحیه کسی که صاحب اختیار میباشد برای شخصی جعل میشود، اگر چه اثر مورد انتظار بر آن بار نشود. مثل این که کسی شخصی را به نیابت از خود، متولی کارش بکند. این مرتبه از ولایت اعتباری است و جعل آن مشروط به لیاقت شخص و تصمیم صاحب ولایت است.
3 - ولایتی که بر اثر بیعت مردم حاصل میشود. مانند آنچه برای امیرالمؤمنین (ع) پس از درگذشت عثمان حاصل شد. این مرتبه از ولایت دو وجهه دارد: