صفحه ۲۳۲

بودم، پس چون روحم را قبض کردی تو خود مراقب بر آنان بودی." سپس جواب می‎آید: آنان پس از تو پی درپی به دوران جاهلیت برگشتند."بخاری، الصحیح، ج 5، ص 228، حدیث 4625.

با چنین وضعیتی پذیرفته نیست که پیامبر(ص) با عقل و درایت تامی که - علاوه بر مقام نبوت - داشت و اهتمامش در نشر اسلام، زمام امر این آخرین دین الهی را برای پس از خود رها کرده و برای آن هیچ برنامه ای نداشته باشد و مسلمانان را به حال خود رها کند. چگونه می‎توان پذیرفت که پیامبر(ص) تنها به دوران خود می‎اندیشیده و برای پس از خود هیچ برنامه ای جهت تداوم رسالت و دعوتش نداشته است؛ و حال آن که اگر رییس یک گروه و حتی مسؤول یک مجموعه ای هم بخواهد موقتا در منطقه مسؤولیتش نباشد، برای مدت نبود خود چاره اندیشی می‎کند، تا در غیاب او برای رسیدگی به امور به وی مراجعه شود. سیره آن حضرت هم چنین بود که هر وقت به سفر یا غزوه ای می‎رفت برای خود جانشینی تعیین می‎کرد تا به امور مردم رسیدگی کند. با این وصف چگونه می‎شود که او امت را به حال خود رها کند.

نقل است که پسر خلیفه دوم در زمانی که پدرش در بستر مرگ افتاده بود به او گفت: شنیده ام جانشینی برای خود انتخاب نکرده ای ؟ چطور اگر تو برای شتران یا گوسفندانت چوپانی داشته باشی و او آنها را به حال خود رها کند می‎گویی آنها را در معرض آسیب و خطر قرار داده، سرپرستی مردم که مهم تر است. عبدالله می‎گوید: پدرم با سخن من موافقت کرد.نیشابوری، مسلم، الصحیح، کتاب الامارة، ج 12، ص 205 و 206.

عایشه به عبدالله پسر عمر می‎گوید: پسرم ! سلام مرا به عمر برسان و به او بگو امت محمد(ص) را به حال خود رها نکن و جانشینی برای خود قرار بده، زیرا بر آنان ترس فتنه دارم.دینوری، الامامة و السیاسة، ج 1، ص 42. و نیز نقل است که در زمان بیماری عمر، گروهی هنگام عیادت

ناوبری کتاب