2 - هیچ ملت و فرقه ای را سراغ نداریم که بدون پیشوا به حیات خود ادامه دهد، و چون هم در امور دینی و هم در امور دنیوی به پیشوا نیاز دارند، بنابراین از حکمت خداوند به دور است که مردم را نسبت به موضوعی که میدانند قوام امور آنان به آن میباشد... به حال خود رها کند.
3 - اگر خداوند پیشوایی امین برای مردم قرار نمی داد، دین و ملت در معرض نابودی قرار میگرفتند. سنت و احکام دگرگون میشدند. بدعت گذاران بر دین میافزودند و ملحدان از آن میکاستند و امر را بر مسلمین مشتبه میکردند... . مردم نیز دارای هواهای مختلف و گرایش های گوناگون هستند، اگر سرپرست و حافظی بر آنچه رسول خدا(ص) آورده قرار داده نشده بود، دین و احکام و ایمان دگرگون میشد و در نتیجه مردم فاسد میشدند."صدوق، علل الشرایع، باب 182، ج 1، ص 295 - 297، حدیث 9.
در مناظره هشام با مرد شامی نیز به همین مهم استدلال میشود که وجود امام ضروری است و بدون او حتی با وجود قرآن کریم، مردم به حقیقت دین نخواهند رسید و در حیرت و سرگردانی خواهند ماند. اگرچه ممکن است با وجود حجت خدا نیز چنین باشد، اما تفاوت مهمی که وجود دارد این است که با وجود امام و حجت خدا حقایق برای مردم گفته میشود و آنان با دین و حقایق آن آشنا خواهند گردید و حجت بر ایشان تمام خواهد شد؛ در حالی که بدون آن، حقایق ناگفته باقی میماند و مردم در تفسیر آنچه از شارع مقدس رسیده دچار حیرت و اختلاف میشوند و به حقیقت دین نایل نمی گردند.
"هشام میگوید به مرد شامی گفتم: آیا خداوند آگاهتر از احوال مردم است یا آنان ؟
مرد شامی جواب داد: پروردگارم آگاهتر است.
هشام: خداوند برای مردم چه کرده است ؟
شامی: برای آنان حجت قرار داده تا دچار اختلاف نشوند و احکام و فرایض را برای آنان بیان کرده است.