صفحه ۲۰۸

برخورد با دشمن

از امام صادق (ع) نقل شده است که هرگاه رسول خدا(ص) تصمیم می‎گرفت لشگری را برای جهاد گسیل دارد، عموم لشگر و خصوصا فرماندهان را به تقوا و ترس از خدا سفارش می‎کرد و می‎فرمود: "به نام خدا و در راه خدا با کافران بجنگید، به آنان مکر نورزید، خیانت نکنید، بینی کشته ها را نبرید، کودکان را و کسانی را که در کوهها (دیرها) به عبادت مشغولند نکشید، درختان خرما را آتش نزنید و هیچ درخت میوه داری را قطع نکنید، زراعتی را آتش نزنید... هیچ حیوان حلال گوشتی را پی نکنید."کلینی، کافی، ج 5، ص 29، حدیث 8.

پیامبراسلام (ص) از بی ایمانی قومش به شدت اندوهگین بود تا خدایش فرمود: (فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث أسفا)سوره کهف (18)، آیه 6. "گویی اگر به این سخن ایمان نیاورند تو جان خود را از اندوه در پیگیری کارشان تباه کنی." در فتح مکه رو به قریش کرد و فرمود: فکر می‎کنید با شما چه رفتاری خواهم داشت ؟ آنان گفتند: ما جز نیکی از تو سراغ نداریم و جز نیکی گمانی به تو نمی بریم. تو برادری مهربان و کریم و فرزند برادری کریم هستی ! سپس پیامبر(ص) فرمود: بروید که همه شما آزادید.مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 297.

زهد و ساده زیستی

از علی (ع) نقل است که زیرانداز پیامبر(ص) عبایش بود. متکایش هم پوستی بود که داخل آن به جای پشم و پنبه، برگ خرما قرار داده شده بود. نیز از او روایت است: شبی عبای پیامبر(ص) و یا چیز دیگری را چند لایه کردند و زیر آن حضرت انداختند، برای این که وقتی می‎خواهد بخوابد جایش نرم باشد و پهلو و کمرش صدمه نبیند. صبح که شد حضرت فرمود: این فراش نرمی که امشب برای من مهیا

ناوبری کتاب