آنها به وی داده شود، ممکن است نتواند آنها را تصور کند و بپذیرد، ولی در عین حال حق ندارد آنها را انکار نماید.
از باب تشبیه میتوان وحی را از جهتی همانند خواب دانست؛ همان گونه که انسان در عالم خواب حقایقی را درک میکند که ممکن است در بیداری درنیابد، احتمال دارد که در عالم بیداری از غیر راه و روش متداول حقایقی را به دست آورد. آنچه انسان در عالم رؤیا مشاهده میکند، گاهی صریح است و گاهی به تعبیر نیاز دارد. اگر شخصی حقیقت خواب را تجربه نکرده باشد و به او گفته شود برخی از مردم وقتی خواب میروند و همانند مرده چشم و گوش و عقل و هوششان از کار میایستد از اموری آگاه میگردند، ممکن است آن را باور نکند و بگوید: ابزار درک انسان حواس ظاهری او هستند و اگر این حواس فعالیت نداشته باشند درکی هم نخواهد بود؛ ولی تجربه ادعای او را باطل میداند. همان طور که عالم عقل، مرتبه ای از مراتب انسانی است که در آن مرتبه حقایقی از معقولات را که با حواس دیده و درک نمی شوند مییابد، همان طور شعور وحی مرتبه ای است که در آن بصیرتی به نبی داده میشود که به وسیله آن امور غیبی را که از دیده عقل پنهان است به وضوح در مییابد.
تشخیص وحی از سوی پیامبر
پیامبر از چه راهی و چگونه تشخیص میدهد که به او وحی شده است ؟ و با چه ملاکی میفهمد که آنچه برای او حاصل شده وحی بوده و نه وسوسه و القائات شیطانی ؟ این سؤال را زراره با امام صادق (ع) در میان گذاشته و امام (ع) به او چنین پاسخ داده است: "خداوند هر بنده ای را که به مقام رسالت بر میگزیند، به او آرامش و وقاری عطا میکند که آنچه را که از ناحیه خداوند برای او القا میشود، مثل چیزی است که با چشم خود میبیند."تفسیر العیاشی، ج 2، ص 201؛ صفار، محمدبن حسن، بصائرالدرجات، ص 370.