قانونی وضع کند که تأمین کننده منافع شخصی یا گروهی خودش باشد. و ثانیا وضع قانون، مستلزم داشتن آگاهی کامل به نیازهای واقعی، پیش بینی ضمانت اجرایی برای آن، اطلاع از عواقب اجرای قانون و جامعیت آن و در نظر گرفتن همه مقاطع حیات طولانی انسان است.
بشر از برخی امور اطلاعی ندارد و از برخی دیگر اطلاع جامعی ندارد؛ مثلا راه نیل به سعادت و کمال، در عین مطلوب بودن آن، ناشناخته است. و اگر آگاهی هایی هم داشته باشد، اطمینانی به درستی آنها نیست. قانون گذاری کامل و جامع به شرایطی نیاز دارد که از جمله آنها احاطه کامل به مصالح، آینده نگری، رعایت حقوق همگان و عدالت جمعی است و اینها تنها در قانونی میتواند وجود داشته باشد که از قانون گذاری محیط به همه حقایق سرچشمه بگیرد، و آن همانا خداوند است که خالق و مدبر انسان است. خداوند به همه مصالح آگاهی کامل دارد و بی نیاز ذاتی است و در ساحت وجود او هیچ نیازی راه ندارد. بنابراین قانونی که از طرف او تشریع شود، همه جانبه و با رعایت همه مصالح و عادلانه خواهد بود. پشتوانه اجرایی مقررات الهی، ایمان قلبی افراد است. هر فرد با ایمانی با احساس مسؤولیت در برابر خدای خویش تلاش میکند تا حرمت قوانین الهی را نگه دارد. با اعتقاد به حسابرسی خدا، روح تعهد و مسؤولیت در او ایجاد میشود.
از سوی دیگر خداوند وجودی مجرد و غیرمتناهی است و انسان موجودی مادی و محدود است و ارتباط مستقیم و محسوسی میان خداوند و بندگان وجود ندارد، در حالی که چنین ارتباطی حیاتی است. وجه جمع میان این دو این است که برای ارتباط عینی و قابل درک خدا با بندگان، بهترین انسانها را از میان آنان انتخاب کند تا پیام رسان خدا باشند. آنان بی آن که در پی منفعت های فردی و یا گروهی دنیوی خود باشند، برای تبیین تکالیف، حقوق و رفع اختلاف و کشمکش ها انتخاب شوند؛ و چنین نقشی را ایفا کنند و به عنوان پیام رسان در میان مردم در مقام راهنمایی به عقیده و عمل واسطه باشند. و چنین هم شده است و خداوند از میان بندگان صالح خود کسانی را به این سمت برگزیده و با این کار خود نیاز به وضع